• وبلاگ : كاريكلماتوريست
  • يادداشت : خرمشهر آزاد شد، خرمشهر آباد شد؟
  • نظرات : 4 خصوصي ، 16 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + نسا 
    در پسين روزهاي فصل بهار برگ‌ها در هجوم پاييزند زردها روي شاخه مي ‌مانندسبزها روي خاک مي‌ريزندجاي عطر گل قاقي و ياسبوي خون در فضاي اين شهر گويي احساس سربلندي و اوج با تمام درخت‌ها قهر است از کف سنگفرش هر کوچه خون ناحق لاله را شستندغافل از اينکه در تمامي شهرسروها جاي لاله‌ها رستند شب به شب روي شاخه هر سرو قمري و چلچله هم‌آواز است بانگ الله‌اکبر از هر سو نغمه‌ساز است و نغمه‌پرداز است هر دهاني که بوي گل مي‌داددوختندش به نوکِ سوزن‌ها بوي گل شد گلاب و جاري گشت از دو چشم خمار سوسن‌ها ناله‌ي پرشرار مرغ سحر معني‌اش ارتداد و بي‌ديني‌ستدر زمستان ذوق و انديشه سبز بودن چه جرم سنگيني‌ستساقه‌هايي که سبزتر بودند سرخ گشته به خاک غلتيدندباقي ساقه‌ها از اين ماتم برگ‌هاي سياه پوشيدندنخل را کنده بيد مي‌کارند بيد مجنون کجا ثمر بدهداي که بر روي ماه چنگ زديباش تا صبح دولتت بدمد!
    پاسخ

    سلام. نميدونم تو کي مي خواي دست از اين شعرهايي مسروقه برداري اگه شاعر بيچاره بدونه چجوري تو شعرش دست بردين ...!