کاریکلماتوریست دلنوشته های یک خبرنگار جنوبی پنج شنبه 91 مرداد 19 :: 3:18 صبح :: نویسنده : محمد پای بست
فزت ورب الکعبه سوگند به قلم و آنچه می نویسد... این پست را به بهانه روز خبرنگار نگاشته ام نه هفته دولت! پس از تعطیلی ناگهانی نشریه تماس های فراوانی از نشریات کاغذی و مجازی مختلف داشتم که به همه دوستان هم گفتم جز صحبت هایی که در مصاحبه شماره آخر آوای توج کرده ام، حرفی ندارم و اگر اهل تفکر و تعقل باشید دیگر نیازی به توضیح اضافی نیست و اکنون هم قصد باز کردن زخم های کهنه را ندارم و معتقدم گذر زمان خیلی از مسائل را برای جویندگان حقیقت روشن خواهد ساخت، اما روز خبرنگار بهانه ای شد تا یادی از آن دوران و خاطرات تلخ و شیرینش کنم. دولت هر کس زپی دارد زوال...! با افتخار اعلام می کنم با آغاز به کار رسمی اینجانب بعنوان مثلا مدیر مسئول و سردبیر هفته نامه آوای توج و مدتی که در آن مطبوعه مشغول به قلم فرسایی بودم نشریه بدون وقفه و در تیراژ بالا چاپ و توزیع می شد و ویژه نامه تمام رنگی و رایگان هفته دولت بعنوان کارنامه افتخار بنده و همکارانم با جلد انتقادیش در حافظه تاریخ ماندگار شد و همچنین با جرئت می توانم بگویم با اینکه در مدت فعالیتم آگهی های دولتی و ارشاد را بروی نشریه قطع کردند و سنگ اندازی های بسیاری را نیز انجام دادند ولی با قدرت تمام و بدون ذره ای احساس ضعف و ناتوانی توانستیم برای اولین بار شعار کار بدون تبلیغات و آگهی را نهادینه کنیم و این بود که همه چه دوست و چه دشمن از رفتنمان خوشحال و این مردم بودند که ناراحتی خود را با پیامک های تندشان به اینجانب که همه از سر دلسوزی و علاقه بود نشان دادند. بعضی از دوستان می گفتند تا ما نبودیم همه چی آرام بود، ما که آمدیم نا آرام شد! بخاطر نا آرامی شدیم انگشت نما، سهمیه دولتی کاغذ یارانه ای ما صفر شد، آگهی دولتی ما صفر شد، هدیه ریاست جمهوری برای خبرنگاران ما که بیشترین تعداد خبرنگاران استان هم بودند صفر شد، در یک کلام معرفت آقایان نسبت به ما صفر و توقعشان میلیاردی بود اما ما راه خود را رفتیم و در حد توان استقامت کردیم ولی مرد راه کم بود یعنی مردی برای ادامه راه باقی نمانده بود! عده ای که ما را جویای نام و نان خواندند ولی مرور زمان نشان داد که ما برعکس خیلی ها عرصه اطلاع رسانی را به بنگاه خرید و فروش و معامله آبروی دیگران و کسب سود و منفعت تبدیل نکرده بلکه آن را با تلفیقی از تجربه و جوانی به مثابه میدان مبارزه برای اعتلای نام پایتخت اقتصادی ایران اسلامی دیده بودیم و در مقابل ظلم به پا خواسته و در حمایت از حق کوتاه نیامده ایم. تا آنجا که در روزهای اول گفتند نیروی محترم انتظامی و شرکت ملی گاز بخاطر دو خبر معمولی ولی کاملا واقعی که هیچ نشریه ای بجز ما جسارت چاپش را نداشت، شاکی ما شده اند، همه پرسنل را جمع کردم گفتم گام ها را محکم تر از قبل بردارید که راه را درست آمده ایم! ما آمده بودیم تا در مقابل ابهام با شفاف سازی، در مقابل تحریک با روشنگری، در مقابل دروغ با افشاگری، در مقابل اختلاف افکنی با وحدت آفرینی، در مقابل تهییج با آرامش، در مقابل اغراق با کوچک نمایی و در مقابل تحریف با اطلاع رسانی خود خوب و بد را از هم سوا کنیم و انتخاب را به مردم واگذار نماییم. شاید همه بگویند شعار است ولی بدون شک این شعارها غیر قابل دسترس نخواهد بود زیرا خواستن توانستن است و ما قلم های خود را برای ادامه طریق، تراشیده و دل به حمایت های بی دریغ مخاطبانمان خوش کرده بودیم که اگر عوامل درون و برون سازمانی هم اجازه می دادند... اصل ماجرا در... می خواستیم در خط مستقیم ولایت فقیه حرکت کرده و همه خوبی ها را به ستایش و کاستی ها را به نقد بکشیم ولی دلمان نمی خواست نقدمان مخرب باشد می خواستیم منتقدینی سازنده باشیم. ما ادعا می کردیم که نه وابستگی دولتی داریم و نه حزبی و جناحی، ما با رعایت تمام موازین شرعی، عرفی و قانونی می گفتیم مستقل هستیم ولی بی طرف نیستیم! بله ما طرف مردمیم. دلمان می خواهد تریبون آزادی برای شنیده شدن درد دل های مردمی و پیگیر خواسته های بحق ولی نعمتان خود باشیم. ما در این نشریه می خواستیم علم حمایت از همکاران و هم صنفی های خود را نیز به دوش بکشیم و آرزو داشتیم به جایی برسیم که دیگر کسی به روزنامه نگاری بعنوان یک شغل و درآمد نگاه نکند و آگهی محوری، کپی برداری و تقلید جای خود را به استقلال اقتصادی، تولید محتوا و اخلاق حرفه ای بدهد. نه تنها ما بلکه همه نشریات مسئولیت اجتماعی و تکلیفی به نام رشد فکری مخاطب بر دوش دارند که باید شاکله اصلی خود را نشان دادن اشک ها و لبخندهای مردم به شکل واقعی خود و بدور از بازی های سیاسی بدانند . نشریه ما خود را مامن ارزشی نویسان دانسته و درهای تحریریه خود را به روی همه متخصصان دغدغه مند باز گذاشته و دست همه یاران و دلسوزان انقلاب را به گرمی می فشرد. آرمان آوای توج، ایجاد رسانه ای بود ولایی و حرفه ای در تراز انقلاب اسلامی که در هیچ بزنگاهی سکوت نکند، ابایی از پرداخت هیچ هزینه ای نداشته باشد، خطوط قرمزش نه نفسانی که آسمانی بوده و درهایش به روی هیچ ارزشی نویسی بسته نباشد اما همه بخصوص خودمان دست به دست هم دادیم و با کم کاری باعث شدیم تا این روند رو به رشد بجایی برسد که اکنون مورد شماطت مردم قرار بگیریم که چرا نیستید؟!
هیچ وقت فراموش نمی کنم روزی که به چشم دیدم از خبرنگار پیشکسوتی پرسیدند چه انتظاری از مسئولین داری و جواب داد هیچ انتظاری ندارم فقط خوشحالم که بعد از 20 سال بالاخره تونستم فرماندار شهرستانم رو از نزدیک ببینم و اشک از چشمان آن پیر نویسا قلم روانه شد. و من خودم به شخصه خیلی تعجب کردم که فرمانداران قبلی چه کار می کرده اند که یک خبرنگار در آرزوی دیدنشان موهایش سفید و دستانش لرزان شده بود! هیچ وقت فراموش نمی کنم سفره های رنگینی که فقط در روز خبرنگار پهن می شد تا بهایی باشد برای خرید خبرنگار و چاپلوسی کردن از مدیران نا لایق و چه خوب که خبرنگاران با خدای خود عهد بسته بودند و خود را وامدار فردی نمی دیدند و بسیار خرسندم که در آن جلسه کذایی به نمایندگی از همه آن زحمتکشان گمنام گفتم ما خبرنگاران سر هر سفره ای نمی نشینیم و اگر اینجا هستیم برای این است که شما مسئولین را به این بهانه از نزدیک ببینیم و مجالی برای رساندن صدای مردم به گوش کر شما باشیم و البته بسیاری از محافل هم بودند که سازنده و تأثیر گذار بودند و بسیاری از مسئولین زحمت کش که سفره هایشان بوی همدلی و صمیمیت می داد نه زیرکی و ... چه دردناک دوستان هم صنفی که در آغاز ما را فاقد سواد رسانه ای می خواندند امروز خود متهم به فقدان شعور رسانه ای گشته اند و اینقدر متمدن شده اند که حاضرند خبرنگارشان را اخراج کنند تا بتوانند کارت هدیه ناقابلی را که به خبرنگارش داده اند، به بهانه اینکه همه زحمت ها به عهده مدیریت است و همه هدایا هم باید برای مدیران نشریات باشند بگیرند! خدا را صد هزار مرتبه که من دیگر مدیر نشریه نیستم وگرنه اگر این حرکت از من سر می زد مطمئنا به منزله پاره کردن لایه اوزون جلسه فوق العاده سازمان ملل را برایم ترتیب می دادند و اما باز هم هیچ غلطی نمی کردند! دردناک تر این که شنیده ام با بعضی از خبرنگاران تماس گرفته اند که هدایای خود را پس بفرستند گویا مدیران عزیز دولتی نسبت به ارزش خبرنگاران دچار شک و تردید شده و خواسته اند هدایای ارزان قیمت تری بدهند که کمتر از بیت المال هزینه شود اما نمی دانم چرا بعد از 24 ساعت به این نتیجه رسیده اند! امروزه در فضای عطرآگین حکومتی نفس می کشیم که هندسه الهی آن را خمینی کبیر ترسیم نموده و چه ثمره ای بهتر از موج عظیم بیداری اسلامی که سرتاسر کره خاکی را درنوردیده است می تواند شور و شوق ادامه طریق را برای ما به ارمغان آورد. ما جوانیم ولی با پشتوانه فکری و تجربی بزرگان خود پا در این عرصه گذاشته ایم و ناملایمات روزگار از ابتدا دامنمان را گرفته است و با تهدید و تهمت و افترا و اقدامات خلاف عرف و قانون از طرف افراد معلوم الحال و سودجو و فرصت طلبی که منافع سیاسی و اقتصادی خود را در خطر دیده اند مواجه شده ایم و بسیار خوشحالیم که از آغاز دشمن داشتیم و بر خود می بالیم که دشمنانمان جرئت مقابله رو در رو را ندارند و به رسم نامردان دل به خنجرهای زهرآگین خود بسته بودند ولی نمی دانستند که اگر ما را از در بیرون کنند از پنجره داخل می شویم و نمی دانند که گلوی بریده صدایش رساتر است برای مردمی که طالب عدالت عملی هستند نه شعاری. ما برای دفاع از حق مردم و زمین گیر کردن قاتلان و غاصبان جان و مال مردم با تمام وجود و تا آخر ایستاده ایم و زیر پرچم ولایت به پشتوانه همین مردم به حمایت از مسئولین عدالتخواه خود در مقابل منافقین بی بصیرت داخلی و مزدوران احمق خارجی قلم می زنیم. ما در هر عرصه ای که باشیم، در هر لباسی، این را می دانیم که تا آخر عمر خبرنگار می مانیم... احساسات نامحسوس: ویرانه نه آن است که جمشید بنا کرد ویرانه نه آن است که فرهاد فرو ریخت ویرانه دل ماست که هر جمعه به عشقت صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت اللهم عجل لولیک الفرج درج شده در:
مطالب مرتبط: به بهانه تعطیلی هفته نامه تا اطلاع ثانوی!!! موضوع مطلب : |
||
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب
|
||