کاریکلماتوریست دلنوشته های یک خبرنگار جنوبی جمعه 93 اردیبهشت 12 :: 6:34 عصر :: نویسنده : محمد پای بست
گزارشی تکان دهنده از زیر پوست شهر خواندن ندارد! روایت تلخ نوزادی که لحظاتی پس از تولد در کنار خیابان رها شود و با مرگ خاموش خود، زنگ خطر بی اخلاقی اجتماعی را در استان بوشهر به صدا در آورد؛ اما گریستن دارد!
رشد کردن تحت حمایت پدران و مادران مهربان، جزء مواهب بزرگی است که خداوند به بشر ارزانی کرده است؛ موهبتی که هر از چند گاهی توسط پدران و مادران نالایق و یا حوادث طبیعی و غیر طبیعی روزگار، از برخی کودکان سلب می شود. ظهر داغ چهارشنبه 10 اردیبهشت بود که یک رهگذر در یکی از خیابان های مجاور بیمارستان 17 شهریور برازجان در مرکز شهر، با موجود زنده پیچیده شده در پارچهای مواجه شد که با چشمانی باز و نگران در جستجوی والدین بیمسئولیت خود بود. پس از تماس این شهروند وظیفه شناس با پلیس 110 و اعزام نیروهای گشتی به محل؛ مأموران نیروی انتظامی متوجه غیرعادی بودن وضعیت جسمانی نوزاد شده و سریعا آن نوزاد سرراهی که جنسیت مذکر داشت را به بیمارستان شهید گنجی برازجان اعزام نمودند تا گروه درمانی اورژانس اقدامات درمانی و تلاش برای کنار زدن سایه شوم مرگ از زندگی این نگونبخت را به انجام رسانند. بلافاصله تیم پزشکی برای انجام اقدامات درمانی اولیه وارد عمل شده و متوجه شدند که نوزاد پسر یک روزه بر اثر ضعف شدید و گرمای طاقت فرسای هوا دچار وضعیت جسمانی نامطلوبی است. علی رغم تلاش پزشکان و کادر درمانی بیمارستان شهید گنجی برازجان عمر این نوزاد سرراهی به دنیا نبود و در نهایت تأسف این کودک قربانی با بی مسئولیتی والدین گمنام و سنگدلش شد و فوت کرد. فرد یابنده نوزاد سرراهی این سئوال را مطرح کرد که آیا فرزندان بعدی این والدین مجاز خواهند بود تا در دوران پیری و یا احیانا نقص جسمانی و مصدومیت آن ها را سرراه رهگذران قرار دهند؟ (ع.س) گفت: والدین این نوزاد روزی از کرده خود پشیمان خواهند شد که دیگر فرصتی برای جبران نیست و من از مسئولان درخواست دارم این والدین بی انصاف را پیدا کرده و مجازات کنند تا دیگر شاهد این بی اخلاقی ها در سطح جامعه نباشیم. تصویری که آن پدر و مادر نالایق باید ببینند: بر اساس این گزارش، به نظر می رسد سیستم فرهنگی اجتماعی کشور دچار مشکلاتی جدی است و در صورت عدم اصلاح و رفع مشکلات از پیکره جامعه، پس از این نیز باید انتظار وقایع فاجعه بار دیگری باشیم. به راستی مشکل جامعه امروز ما در کجاست که کودکی شیرخوار ساعت ها با گرمای سوزان آفتاب برازجان دست به گریبان می ماند و در نهایت مظلومانه جان می دهد؟ آیا این والدین از خدا نمی ترسند؟! مشکل موجود در بدنه بیمار جامعه شهری کشور که باعث داغ نهادن بر جسم نحیف کودکی در یک گوشه کشور و مرگ دل خراش کودکی در گوشه ای دیگر از کشور می شود را در کجا باید جستجو کرد؟ اگر دیگر کودکان، پدری دارند و مادری که دست حمایت بر سرشان می کشند، پدر و مادر بی رحم این کودک بدانند که جامعه، آنقدر بی وجدان نشده است که خود را پدر و مادر و حامی کودکان معصوم و بی سرپناه نداند و ماجرای مرگ این کودک را به محاق بسپارد و از آنان پاسخ نخواهد. موضوع مطلب : |
||
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب
|
||