سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

مسئولیت ما، مسئولیت تاریخ است؛ بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی بود به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت تا سرنگون شد؛ ما از سرنگونی نمی ترسیم، از انحراف می ترسیم... ***شهید غلامعلی پیچک***

درباره وبلاگ

قابــی به وسـعـتِ ضــربان ِ زمــان
لوگو
قابــی به وسـعـتِ ضــربان ِ زمــان
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 21
  • بازدید دیروز: 48
  • کل بازدیدها: 437043
کاریکلماتوریست
دلنوشته های یک خبرنگار جنوبی
صفحه نخست                  ATOM                 عناوین مطالب            نقشه سایت
دوشنبه 86 مهر 16 :: 2:50 عصر ::  نویسنده : محمد پای بست

یا عشق ادرکنی

جواب به پیام مهدی در پست قبلی که اینگونه نوشته است: سلام پایبست کوچک چرا دیگه دم از جنگ با دشمنانتون نمیزنی؟ مگه این تو نبودی که تو چند مرحله به هر کسی که بنظرت پاشو کج گذاشته بود حمله میکردی؟ مگه تو نبودی که با اکبر صابری و گروه بیست و هفته نامش - با امید حیدری و سایتش – با شجاع و مجلسش – با شفیعی و اداره کلش – با خانم محمدخانی و شوراش و با خیلیهای دیگه گلاویز شده بودی و دیگه کار از دفاع از پدرت گذشته بود و بقول خودت یک رفراندوم سیاسی رو با نوشته هات تو استان راه انداخته بودی؟ پس چی شد اون همه جار و جنجال و هیایو؟ همه این بازیها برای این بود که مردم رو بجون هم بندازین؟ من که خیلی بهت اعتقاد داشتم ولی از وقتی که فهمیدم با مدیران سایت سوک میپری نمیدونم چجوری به خودم بفهمونم که کلاه سرم رفته. اگه واقعا دلسوخته این مردم و شهر و دیارت بودی پس چرا سکوت کردی؟ چرا سازش کردی؟ اگه جواب داری بده وگرنه بزن این سایتت رو تخته کن. من که بخشیدمت برو خدا خدا کن که خدا هم ببخشت. من هم خدا خدا میکنم که اشتباه کرده باشم.

قلم می تراشم از هر استخوانم، مرکب گیرم از خون رگانم. بگیرم کاغذی از پرده دل، نویسم بحر دوست مهربانم.

آقا مهدی عزیز اولاً من همیشه سر حرف ها و ادعاهایی که کردم، هستم و خواهم بود و هیچگاه به خودم اجازه ندادم که به کسی کوچکترین بی احترامی کنم و اگر هم گاهی با حالتی تند قلم زده ام فقط و فقط برای دفاع از خود، خانواده و در مواردی هم مردمم بوده است. در ابتدا باید بگویم که من اصلاً نه جناب هاشم زاده را می شناسم و نه فعلاً مشکلی با ایشان دارم و نمی دانم چه کسانی این شایعات را پخش می کنند. راستی اگر اینجور باشد که شما می گوئید پس من باید با همه درگیر شوم تا شما راضی شوید(شوخی). اگر هم مدتی کم می نویسم نه بخاطر سکوت و سازش بوده بلکه صرفاً به علت مشغله های فکریم بوده. لازم است یادآور شوم که من تا آخر عمر خاطرات تلخ و شیرین گذشته را در ذهن دارم و همه باعث و بانی درگیری های فکری و ...م را به دادگاه عدل الهی می سپارم. من خوش ندارم پا را از دایره ادب بیرون بگذارم زیرا با توجه به تمام پتانسیل هایی که از خود سراغ دارم مطمئنم اگر روزی تصمیم بر تلافی بگیرم می توانم انتقام همه خسارت های مالی و جانی ام را بگیرم ولی چه کنم که دوست دارم با مشکلاتم بصورت منطقی کنار بیایم. اگر هم یادی از گذشته و گندکاری های بعضی ها نمی کنم به این خاطر است که نمی خواهم جو استان متشنج شود و دوست دارم مردم همیشه در آرامش باشند، ضمن اینکه منتظر کوچکترین جرقه ای هستم تا دوباره فوران کنم و خواب آقایان را آشفته تر از این سازم. و این پست را برای این می نویسم که بگویم اشتباه کردی برادر!

در این زمونه بی اعتقاد بودن یعنی روشنفکری، معرفت داشتن یعنی دیوانگی، مال مردم خوردن یعنی زرنگی، بی هنری یعنی هنرمندی، غیرت و تعصب یعنی تحجّر، پول یعنی سعادت، گستاخی یعنی شجاعت، فداکاری یعنی خرّیت، بی حجابی یعنی کلاس، حرفهای خاله زنکی یعنی مشورت، وای از این زمونه و وای بر ما.

بعضی ها می گویند دو ضربدر دو می شود شانزده حالا شما اگر می توانید غیر از این را ثابت کنید، اصلاً هیچ منطقی برای ثابت کردنش وجود ندارد چون اینجا اصل قدرت و ثروت جلویتان را می گیرد و راهی برای پیشروی ندارید، پس نتیجه می گیریم که دو ضربدر دو می شود شانزده کی به کیه؟ خودت خوردی نوش جانت برای دوست و آشنات هم ببر، مردم یه فکری به حال خودشون می کنن!!!! (متأسفانه امروزه این اصل باب شده است.) عزیزان، مافیای نفتی هنوز زنده اند و در بیخ گوشمان حتی در همین عسلویه نفس می کشند.

تو این مدت مسائل زیادی نظرم رو به خودش جلب کرده که تعدادی موجب شادی و تعدادی هم موجب ناراحتی شده اند. و در مورد بعضی ها نوشته آماده کرده ام که مهمترین آنها (باز هم انتخابات و دغل بازی) که انشاءالله در روز مبادا از آنها استفاده خواهم کرد.

مواردی از این دست خیلی زیادند و در کنار موضوعاتی که باعث خوشنودی همگان می شود، هستند موارد دیگری که یا ارزش بازگوئی ندارند و یا بازنگری آنها باعث شرمساری می شود، مثلاً: چند مدت پیش شنیدم که کلنگ بیمارستان برازجان بر زمین زده شده و خیلی خوشحال شدم. ولی امروزه شکست ها متعلق به عده خاصی هستند ولی پیروزی ها متعلق به همه. همه سعی بر این دارند که موفقیت ها را به نام خود ثبت کنند ولی نمی دانند اگر هم ثبت کنند نمی توانند ضبط کنند، زیرا اگر فراموش نکرده باشیم، خدائی هم هست و اگر فراموش کرده ایم که بهتر است بر یک تابلو بزرگ بنویسیم: خدا یادش بخیر!

یا مثلاً قضیه آقائی که هر روز با جهت باد به سمتی می وزد و پرچم وار رنگ عوض می کند،  مشخص نیست این بشر دوپا جزء کدام طیف و گروه سیاسی است. البته تا دیروز که می گفتند اصولگراست، امروز که می گویند اصلاح طلب است و فردا هم لابد می گویند ... (منظورم منافق نبود!) است. سخنگوی حزب اعتماد ملی شده و درباره آسیب شناسی اصلاحات سخن می گوید! و ای کاش آنجا بودم و از او می پرسیدم تقوا در بازار مطبوعات برازجان کیلویی چند بفروش می رسد؟ خنده دار تر اینکه دوستی می گوید: در مسائل سیاسی پاکتر از حاجی در شهر پیدا نمی کنی! ولی مثل این که نمی داند حاجی شان نه در شهر بلکه در کشور و شاید هم جهان اسلام تک باشد!!!! حاجی جان اگر شما گلادیوس هستی حتماً منم گیوم تلم. جناب سردبیر شما که خود را زبان مردم می دانید: اگر پشت به آفتاب کنی، جز سایه خویش چیزی نمی بینی. و خبرهایی از این دست که اصلاً در خور شأن دشتستان بزرگ با این پیشینه کهن تاریخی نیست ولی افسوس که ما همیشه به کمترین ها قانع بوده ایم.

بهتر است با زبان بی زبانی بعضی از درد دل های قابل بیانم را برایتان بازگو کنم: در اینجا بیشتر روی سخنم با کسانیست که قلم هایشان را در خون دل های ما فرو می برند، سپس دم از وحی و الهام می زنند! وحی همیشه خوانده می شود، البته وحی قابل تفسیر نیست. چه بسیار که برای فرزندانشان لالایی می خوانند تا خودشان بخوابند.

فرق میان ثروتمندترین افراد و فقیرترین آنها فقط یک روز گرسنگی و یک ساعت تشنگی است، به زندگی خود بیاندیشید و ببینید در کدام مرحله اید؟ آگاه باشید که ما بیهوده زندگی نمی کنیم، آیا برج ها را از استخوان هایمان نساخته اند؟

دست هایی که یاری می رسانند مقــدس تر از دست هایی هستند که دانه های تسبیح را می گردانند، پس بجای اینکه روزی شصت بار صلوات ختم کنی و در کنارش بر ثروت ها و کارهای دیگران خرده بگیری که از کجا آورد؟ و چکار کرد؟ کمی از داشته های پنهان خود انفاق کنی. مغزهای بزرگ درباره ایده‌ها و آفریننده ایده‌ها صحبت می‌کنند مغزهای متوسط، درباره حوادث سخن‌می‌گویند و مغزهای کوچک و حقیر هم درباره مردم و دیگران حرف می‌زنند. یادتان باشد اگر باران گرفت این مغز کوچکتان را کمی به زحمت بیاندازید و دعایی هم به حال بیابان کنید.

در این بین زنانی را هم در جمعتان می بینم که دین و ایمانشان را به مقام و قدرت و ... فروخته اند. چه بسیارند زنانی که قلب مردان را به عاریه می گیرند! ولی زنانی که توان نگهداری آن را دارند چقدر کم هستند!!

دوستان! تولد و مرگ دو سمبل از بالاترین سمبل های شجاعت هستند پس چرا دوست ندارید این آخرین مدال افتخار را من بر گردن شما بیندازم و با نابودی خود، شما را به آن منزلت اجتماعیتان برسانم!؟! زیرا، حق الله را خدا می بخشد اما وای از حق الناس و تو بناگاه دلت پایین می ریزد آیا وصیت نامه ات را تنظیم کرده ای؟ خداوندا مرا شکار شیر قرار بده، قبل از آنکه خرگوش را شکار من قرار دهی. به قول حاج سعید عزیزمون: خداوند ما را برای اقدام آفریده است.!!!!.

هیاهو های سیاسی، به مثابه کف بر آب است. زائیده امواج، زود گذر و ناپایدار. شرط اندیشیدن آن نیست که یک محقق، دست به زیر چانه به تماشای جنجال های سیاسی بنشیند و هر از گاهی نیز خود در میان افتاده و به رد یا تصدیق، شور بگیرد. مرد دریا، آنی نیست که محو کف ها شود. باید کف را دلیل بر موج بداند و سبب موج را در قعرها جستجو کند. باید آن زمان که همه با برگ مشغولند، ساز ریشه ها کند. خاصه در روزگاری که علمداران مباحث روزمره سیاسی، زبان فربه دارند و عقول نحیف، در این وادی فرو رفتن چیزی نیست جز کف آلودی، جدل های جهلی، فرومایگی و فرو ماندگی!

گاهی اوقات لازم است انسان کمی از دنیای بی رحم سیاست فاصله بگیرد و در واقع به مرخصی برود. جالب است بدانید چند روز پیش تماسی داشتم، مرا دعوت به شرکت در یک مراسم ساده کردند که قرار بود در آن برای مردم روزه دار حلیم درست کنند. من هم به علتی نمی توانستم در برنامه حضور پیدا کنم، به همین دلیل ضمن تشکر و گفتن عبارت معمول انشاءالله قبول باشه علت عدم حضورم را اعلام کردم. ولی وقتی شنیدم که این نذری برای خود من بوده آنقدر شرمنده شدم که دیگر هیچ حرفی برای گفتن نداشتم. واقعاً خانواده و دوستان خوب یکی از بهترین نعمت هائی است که خداوند متعال به این بنده ناچیزش هدیه کرده است و امیدوارم من هم بتوانم قدردان این نعمت زیبای خداوندی باشم.

چه زیبا گفته اند: آنکه می خواهد روزی پریدن آموزد نخست می باید ایستادن، راه رفتن، دویدن و بالا رفتن آموزد. پرواز را با پرواز آغاز نمی کند.

الهم عجل لولیک الفرج

خدایا همه ما را به راه راست هدایت فرما.

خداوندا ما را هم جزء اخراجی ها قرار بده.

خدایا سران کشورهای سلطه گر بخصوص آمریکا را به سزای اعمالشان برسان.

الهی قدس شریف را از چنگال استعمارگران آزاد و اسرائیل را از صفحه روزگار محو کن.

خدایا حزب الله یک فتوکپی بود ولی نه کپی برابر اصل بلکه فتوکپی بهتر از اصل، ما را هم به اصل قضیه نزدیکتر بفرما.

خدایا بار دیگر روحیه و غیرت بسیجی را به مسئولین این مرز و بوم هدیه کن!

پروردگارا تو خود آگاهی که منادیان حقوق بشر و جامعه مدنی چگونه قصد داشتند با صحنه سازی و یا هر ترفند دیگری، دست دادن با زنان آن هم از نوع ایتالیائیش را، جزء پیش نیازهای گفتگوی تمدن ها قرار دهند، همه این عزیزان را مورد رحمت واسعه خود قرار بده!

خدایا دوستانی را که در لباس رفاقت بیشترین خیانت ها را به نزدیکترین دوستان خود می کنند در هر نقطه ای از این شهر، استان و کشور که هستند نیست و نابود بگردان.

پروردگارا لباس تقوا را بر تن ما و سایر دوستان مطبوعاتیمان بپوشان!

الهی امثال گروه بیست ها را در این دنیا شرمنده نمودی در آخرت هم حسابرسی اعمالشان برسان.

خدایا در مغز پوک آقایان رخنه ای ایجاد کن که پدر من تا به این لحظه قصد حمایت از کاندیدای خاصی را ندارد زیرا هنوز وقت زیادی باقی مانده ضمن اینکه هر کسی حق رأی دارد. و همه متقلبان انتخاباتی را همانگونه که در خواب به عرش می روند به فرششان بکوبان!

خداوندا به دوست عزیزمان آقا محسن بفهمان که ما قدرت موتور سنگین سواری را داریم ولی مثل ایشان اهل بی شخصیت بازی نیستیم و از موقعیت ها سوء استفاده نمی کنیم. (آسیاب به نوبت)

الهی تو خود آگاهی که تعدادی چگونه ادعا کردند که گذرنامه مرا در عرض 3 روز باطل کردند ولی به آنها یادآور شو که من هم توانستم 2 روزه گذرنامه بگیرم!

خدایا به بعضی ها بفهمان فالگوش گذاشتن برای تلفن این بنده حقیر سودی برایشان ندارد زیرا صحبت هایی که دنبالش هستند را نمی شود در ناامن ترین وسیله ارتباطی کشور بیان کرد!

بارپروردگارا ما را از شر ترکش های ز.آ.ز کدهای امنیتی 539 و 9 و 12 محفوظ بدار!

خدایا مدیران، سردبیران و دست اندرکاران اغلب هفته نامه های استان بویژه شهر برازجان را هدایت بفرما و در صورت تکرار مکررات آنها را به سرنوشت سفیر دشتستان دچار بگردان و اگر پرچانگی کردند آنها را به بند 209 بیافکن!

بارپروردگارا به پرسنل زحمت کش نیروی انتظامی بفهمان امنیت با الف امانت نوشته می شود.

خدایا نگهداشتن حرمت لباس زیبای روحانیت را به بعضی از مسئولین روحانی ما یادآوری، و حامیانشان را در هر مقام و منصبی که هستند راهنمائی و به راه راست هدایت بفرما!

خداوندا وضعیت پا در هوای بعضی از نهادهای انقلابی ما را که روشن است روشنتر بگردان!

خدایا عاقبت همه ما ختم بخیر بگردان.

آمین یا رب العالمین

تا زمانی که به فردا امیدواری، اقتدار از آن توست. آنچه کرم ابریشم آن را پایان دنیا می پندارد، در نظر پروانه آغاز زندگیست....

از خدا برایتان روزی مریم، قصر آسیه، تقوای حسین، قلب خدیجه، دوستی فاطمه، جمال یوسف، ثروت قارون، ملک سلیمان، صبر ایوب، عدالت علی، حیای زینب، عمر نوح و محبت اهل بیت رسول الله (ص) را خواهانم. التماس دعا




موضوع مطلب :



 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب