سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

مسئولیت ما، مسئولیت تاریخ است؛ بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی بود به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت تا سرنگون شد؛ ما از سرنگونی نمی ترسیم، از انحراف می ترسیم... ***شهید غلامعلی پیچک***

درباره وبلاگ

قابــی به وسـعـتِ ضــربان ِ زمــان
لوگو
قابــی به وسـعـتِ ضــربان ِ زمــان
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 23
  • بازدید دیروز: 54
  • کل بازدیدها: 437629
کاریکلماتوریست
دلنوشته های یک خبرنگار جنوبی
صفحه نخست                  ATOM                 عناوین مطالب            نقشه سایت
دوشنبه 92 دی 30 :: 12:6 صبح ::  نویسنده : محمد پای بست

گزارشی از امضاء توافقنامه با خبرسازترین خانواده ایرانی

آن ها روحانی را نمی شناسند اما تدبیر و امید را 70 سال در یک تنگه تجربه کرده اند. ظریف را نمی شناسند و ژنو را به چشم ندیده اند اما برای دیدن شهر دالکی بر سر میز مذاکره می نشینند. باور کنید آن ها متمدن هستند فقط شناسنامه ندارند. انسان هستند فقط یارانه ندارند.

مسئولان شهرستان دشتستان رایزنی برای انتقال این خانواده به شهر را کمکی به رشد جمعیتی کشور و شکل گرفتن 8 نسل به وسیله فرزندان بهمنیار از طریق سنت حسنه ازدواج دانسته اند و در صورت عملیاتی شدن این توافقنامه، تمام دنیا در انتظار پیوستن رود اشک های شوق گیسوگل به خلیج نیلگون همیشه فارس خواهند بود.

در ادامه تصاویری از این خانواده 70 ساله ایرانی مشاهده می کنید.

دشتستان نام وسیع ترین شهرستان از استان بوشهر است که بیش از 230 هزار نفر جمعیت دارد. جمعیتی که 11 نفرش 70 سال از امتیازات و حقوق شهرنشینی استفاده نکرده اند و به خبرسازترین خانواده این روزهای کشور مبدل شده اند.

برای رسیدن به محل زندگی خبرسازترین خانواده ایرانی باید نرسیده به روستای تنگ درکش بخش ارم دشتستان، مسیری سخت گذر و کوهستانی را پس از پنج ساعت راه پیمایی با شیب تند و دره هایی عمیق طی کرد تا به منطقه ?گشنی، دره خرزهره، کوه های راوال? رسید. تنگه ای در استان بوشهر که طبیعت سرسبز و کوه های قامت برافراشته آن چشم هر بیننده ای را به خود خیره می کند.

بهمنیار دامیده 75 ساله به اتفاق خواهر 78 ساله و خانواده ای که خصلت خونگرمی و مهمان نوازی مردم جنوب را بدون هیچ معاشرتی با شهرنشینان و فقط از نیاکان خود به ارث برده اند، در خانه‌ای حصیری زندگی می‌کنند و از ساده‌ترین امکانات زندگی بی‌بهره‌اند اما کاش تنها مشکل این خانواده 11 نفره فقط همین نبود امکانات بود. یکی از مهمترین معضلات آن ها نداشتن شناسنامه است. شناسنامه ای که نشانه هویت است.

ما که شاید در پیچ و خم زندگی روزمره خود هویت اجدادمان را به فراموشی سپرده ایم و به اصالت خود نیز پی نبرده ایم، برای اثبات فضایی نبودن اصیل ترین خانواده ایرانی به DNA استناد می کنیم ولی با فطرت انسانی خود معتقدیم که آن ها نیز انسانند و متمدن، با هویتی که نزدیک به یک قرن آن ها را در تنگه ای صعب العبور همچون کوه استوار نگه داشته است.

اصالت آن ها نشانه هویتشان است ولی فرزندان خانواده دامیده هیچ کدام سند هویتی ندارند. دراین میان هیچ کدام از دختران آقای دامیده نمی توانند ازدواج کنند چرا که شناسنامه ای دراختیار ندارند. چرا که از خطر تلفن، تلویزیون، ماهواره، فیسبوک، ویچت و سایر ابزارهای ساخت بشر امروزی و حتی نعمت انقلاب و تحصیل و شغل و مسکن و یارانه هم محروم بوده اند.

«علی جان، علی ناز، آقا جان، نوری جان، سمیه، گلستان، سوگل، زهرا، گیسوگل، ماه شرف، همسر و خواهرم»این نام ها را بهمنیار پدر خانواده بر زبان می آورد. کوچکترین فرزند آقا بهمنیار 14 سال و بزرگترین فرزند وی 45 سال سن دارند.

چهره ماه شرف همچنان روشنی شب های تاریک تنگه است و خنده های گیسوگل مثل همیشه طراوت بخش گلستان بهاری خانواده است ولی این روزها خواب راحت از چشمان علی ناز ربوده شده و به پاریس رویاها یعنی شهر دالکی پرواز کرده است. چیزی که پدر را بر سر میز مذاکره با شهرنشینان نشاند.

پدر خانواده 7 بار به روستای قراول خانه و شهر دالکی سفر کرده است و گویا پس از دیدن پیشرفت های شهر میل بیشتری به سفر به آبادی دارد اما فرزندان خانواده در طول عمر خود شهر و دیاری را به چشم ندیده اند و از هیچ گونه امکانات آموزشی، بهداشتی، رفاهی و اجتماعی استفاده نکرده اند. آن ها اکنون ماندن در تنگه 200 ساله اجدادی خود و زندگی دامداری را بر هر چیز دیگر ترجیح می دهند و به سادگی راضی نمی شوند به جایی بروند که پر از سوالات بی پاسخ است، هرچند اسم آن جا "شهر" باشد.

آن ها شناسنامه ندارند، آن ها سواد خواندن و نوشتن ندارند، سن خود را نمی دانند، تاکنون قاشق و چنگال را هم ندیده اند اما چیزی دارند که شاید در زندگی شهری کمتر دیده شود. آری آن ها پول ندارند تکنولوژی ندارند ولی آرامش و آسایش دارند. آن ها بیمارستان و دارو ندارند اما گیاهان دارویی ساخت خود دارند.

آن ها آب لوله کشی ندارند اما آب انبارهایی ساخته اند و آب باران را به آن هدایت می کنند و در طول سال مورد استفاده قرار می دهند. آب انباری که نیاز به تصفیه آب به قیمت خون تصفیه شده ندارد.

آن ها ماشین ندارند، تراکتور ندارند، آلودگی هم ندارند. آن ها رسانه ندارند پس قیمت طلا و ارز هم ندارند. تلویزیون ندارند پس به فکر فروش 200 راس دام خود و خرید بنز آخرین سیستم هم نیستند. شاید رفاه ندارند ولی آسایش دارند.

آن ها روحانی را نمی شناسند اما تدبیر و امید را 70 سال در یک تنگه تجربه کرده اند. ظریف را نمی شناسند و ژنو را به چشم ندیده اند اما برای دیدن شهر دالکی بر سر میز مذاکره می نشینند. عملیات راستی آزمایی مسئولان را بدون تعلیق حق زیستن خود، با گرفتن شناسنامه دخترشان به انجام می رسانند و برای نهایی شدن تصمیم هجرتشان به شهر، وقت تنفس می گیرند. باور کنید آن ها متمدن هستند فقط شناسنامه ندارند. انسان هستند فقط یارانه ندارند.

آن ها قدرت تکلم قوی ندارند و شاید با واژه های شهری آشنایی نداشته باشند ولی به زبان بومیان محل تکلم می کنند. آن ها رابطه خوبی با دوربین ندارند و کمی خجالتی هستند.

آن ها خوش قلب و مهربانند ولی دسترنج خود را از دست نمی دهند و زیر بار منت کسی نمی روند. آن ها تحریم نبوده اند اما در شرایط تحریمی به سر برده اند. آن ها مستعمره نبوده اند اما بدون نیاز خارجی خودکفا شده اند. آن ها گمنامند اما ایرانی هستند. آن ها ایرانی هستند و ایرانی خواهند ماند چه در تنگه چه در شهر.

آن ها شناسنامه ندارند تا برای صادرات و واردات کالایشان از تنگه نیاز به اخذ مجوز گمرکی داشته باشند. آن ها هواپیما ندارند ولی الاغ دارند و مبادله کالا با کالا را به پست پیشتاز ترحیج داده اند. آن ها داد و ستد فرآورده های دامی از طریق رابطین و رهگذرانی که شاید گاهی گذرشان به تنگه بیفتد را برای گذران زندگی خود برگزیده اند.

آن ها قصر ندارند ولی با سنگ های کوهی برای خود خانه ای پر از مهر و محبت ساخته اند. آن ها گاز ندارند ولی چاله ای برای پخت وپز و گرم نگه داشتن خانه خود ساخته اند.

ما فکر می کردیم چون آن ها سواد و شناسنامه ندارند پس هیچ ندارند. اما دیدیم که آن ها شرکت خانوادگی تولید فراورده های دامی دارند، دکتر داروساز دارند، مهندس عمران دارند، مهندس شیمی دارند، مهندس مکانیک دارند، پلیس دارند و در یک کلام همه چیز دارند. آن ها در دل یک تنگه کوچک به تنهایی یک کشور دارند و آن را تحت هیچ شرایطی از دست نمی دهند.

رئیس ثبت احوال دشتستان، گزارشی از مراحل شناسایی و پیگیری صدور شناسنامه برای این خانواده خبرساز ایرانی ارائه کرد و گفت: پرونده 2 ساله صدور شناسنامه، برای این خانواده در 4 ساعت تکمیل شد و پس از اخذ نتایج DNA سریعا نسبت به انجام مراحل پایانی صدور و تحویل شناسنامه ها اقدام خواهیم کرد.

مرتضی ایزدی با اشاره به این که شیرین ترین خاطره خدمت 25 ساله خود در ثبت احوال را تجربه کرده است، افزود: پس از پیگیری های فراوان متوجه شدیم که خانواده های دیگری هم در آن مناطق وجود دارند که شناسنامه ندارند و پس از شناسایی و طی روال قانونی به سرعت در خصوص صدور شناسنامه آن افراد نیز اقدام خواهیم کرد.

وی خاطرنشان کرد: پیگیری هایی از سوی مسئولان شهرستان دشتستان در جهت اسکان این خانواده در شهر دالکی انجام شده است که رسانه ها با پیگیری مستمر خود می توانند نقش بسزایی در سرعت بخشیدن به کارها و دلگرمی مسئولان در امر خدمت رسانی داشته باشند.

بر اساس توافقنامه اولیه پدر با عزت ترین خانواده گمنام ایرانی با سرپرست گروه مذاکره کننده؛ قرار شد پس از تحویل همه شناسنامه ها و محیا شدن محل و امکانات سکونت در شهر، بهمنیار و فرزندان با حفظ مالکیت تنگه اجدادی خود، برای بازدید میدانی به شهر دالکی سفر کرده و در صورت تصویب اعضای خانواده، شهر را بعنوان دومین سکونتگاه خود انتخاب کنند.

مسئولان شهرستان دشتستان رایزنی برای انتقال این خانواده به شهر را کمکی به رشد جمعیتی کشور و شکل گرفتن 8 نسل به وسیله فرزندان بهمنیار از طریق سنت حسنه ازدواج دانسته اند و در صورت عملیاتی شدن این توافقنامه، تمام دنیا در انتظار پیوستن رود اشک های شوق گیسوگل به خلیج نیلگون همیشه فارس خواهند بود.

در ادامه تصاویری از این خانواده 70 ساله ایرانی مشاهده می کنید.

 

درج شده در:

خبرگزاری فارس

و سایر رسانه های خبری کشور...




موضوع مطلب :



 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب