سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

مسئولیت ما، مسئولیت تاریخ است؛ بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی بود به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت تا سرنگون شد؛ ما از سرنگونی نمی ترسیم، از انحراف می ترسیم... ***شهید غلامعلی پیچک***

درباره وبلاگ

قابــی به وسـعـتِ ضــربان ِ زمــان
لوگو
قابــی به وسـعـتِ ضــربان ِ زمــان
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 14
  • بازدید دیروز: 106
  • کل بازدیدها: 437142
کاریکلماتوریست
دلنوشته های یک خبرنگار جنوبی
صفحه نخست                  ATOM                 عناوین مطالب            نقشه سایت
پنج شنبه 85 دی 28 :: 5:1 صبح ::  نویسنده : محمد پای بست

به نام او که عقل و عشق را با هم آفرید. الهی، نظر خود را بر ما مدام کن و ما را برداشته خود نام کن و به وقت رفتن بر جان ما سلام کن. سلام بر تمامی حقیقت جویان، امیدوارم که در مملکت امام زمان (عج) و در دولت عدالتخواه شاهد کشف حقایقی باشیم که تاکنون بر همگان پوشیده بود. خدای را سپاس گزارم که در نوشتن، مرا به خود وا ننهاد. و در لحظه های تردید، اراده قلم را به عنایت و حکمت خود سامان بخشید.  صبر از من رمیده و طاقت شده است، تخم آرامش کشتم و بی قراری گشته است. از همه دوستان خواهشمندم یا نخوانید یا اگر خواندید تا آخر بروید آنوقت خودتان قضاوت کنید.

عقل می گوید بمان و عشق می گوید برو ... و این هر دو، عقل و عشق را خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود. اکنون بنگر حیرت میان عقل و عشق را! اکنون بنگر حیرت عقل را و جرأت عشق را! بگذار عاقلان ما را به ماندن بخوانند ... راحلان طریق عشق می دانند که ماندن نیز در رفتن است. پس از گذشت هفته ها و روزها از تسلیم استعفای شهردار برازجان به شورای اسلامی شهر و مشغول به کار شدن ایشان در استان به سمت معاون سازمان همیاری شهرداریهای استان بوشهر، بالاخره با استعفاء موافقت شد و جناب مهندس اخلاقی بطور موقت سرپرستی شهرداری را در دست گرفتند که برای ایشان آرزوی موفقیت و سربلندی دارم. در ماجرای شهرداری برازجان شهردار و شورا به همگان ثابت کردند که تا خودشان اراده نکنند و نخواهند هیچ قدرتی نمی تواند برایشان تصمیم بگیرد و شهردار را برکنار کند و حق طبیعی مردم را ضایع کند حتی اگر این قدرت دولتی باشد، و این نمایش قدرت شورای دوم باعث شد عده ای به فکر سودجویی و دروغ پراکنی های گسترده ای بیفتند که نتیجه ای جز دماغ سوختگی برایشان نداشت و بالاخره سه شنبه پس از اینکه در هفته قبل جلسه سخنرانی عضو شجاع شورای شهر برازجان در کانون سینما تربیت به دلایلی لغو شده بود، در مسجد مسلم بن عقیل پس از حدود 4 ساعت سخنرانی برادر عزیزمان علیکرم اسفندیاری با عنوان افشاگری، مردم مات و مبهوت فقط نظاره گر سخنان این شیر مرد بودند و کسی نفس نمی کشید. اگر مطبوعات این بار هم سانسور نکنند متن کامل سخنرانی را خواهید دید من فقط نکات جالبی که در ذهنم مانده بیان می کنم. در یک اقدام انقلابی! آقای اسفندیاری با سؤالات متعدد و متهم کردن افراد و مسئولین مختلفی جلسه را عملا در دست گرفتند و نتیجه اش زیر سؤال رفتن شهرداران و معاونین شهرداری و اعضای شورای شهر، نماینده مجلس شورای اسلامی، هیئت های نظارت و اجرائی انتخابات، نیروی انتظامی، یکی از قضات، آموزش و پرورش، گروه بیست، اداره اسمشو نبر، افراد حقوقی و حقیقی زیادی بود که در اینجا فرصت پرداختن به آن نمی شود و از ابتدا آقای اسفندیاری به نشانه های ظهور امام زمان (عج) تأکید فراوانی داشتند و دائما این عبارت را تکرار می کردند که در آخر جلسه یکی از علائم را همه به چشم خود دیدند. از نکات جالب و عجیب سخنان آقای اسفندیاری می شود به دعوت دکتر شجاع نماینده مجلس به مناظره و اتهام کارشکنی ایشان برای توسعه شهر و صاحب خانه و کاشانه شدن حدود چند هزار خانوار اشاره کرد که خود به تنهائی کافیست تا شهر ما را به هم بریزد. از نکات جالب دیگر اشاره به موضوع پرتاب تنگ شیشه ای بسوی رئیس شورا و فحاشی به ارباب رجوع و تهدید به مرگ آقای اسفندیاری توسط موسوی عضو دیگر شورای شهر فعلی و آینده بود که اسفندیاری به او لقب بچه ده ساله را داده بود و بارها این عبارت را تکرار کرد در صورتی که موسوی خودش در این جلسه حضور داشت و اسفندیاری مستقیما ایشان را متهم کرد که روز قبل به او گفته بود اگر در جلسه از من سخنی بگوئی با گلوله تو را می زنم و دهانت را پر از سرب می کنم! که اسفندیاری در جواب گفت: نه جناب عالی و نه بزرگتر از شما هم هیچ کاری نمی کنند!. نکته بعدی حمله شدید به مهندس دشتی شجاع یکی از معاونین شهرداری و خانم محمد خانی عضو شورای شهر بود که با بیان تخلفات متعدد از سوی این دو نفر علامت سؤال بزرگی را در ذهن مردم بوجود آورد. یکی دیگر از موضوعات تخلفات متعدد شهرداری در زمان آقای دکتر رستم پور بود که می توان به سؤال اسفندیاری اشاره کرد که گفتند آقای رستم پور (مدیر کل شهری و روستایی) 20 زمین سهم قانونی شهرداری چه شد و کجا رفت؟ از جالب ترین مطالب مطروحه نیز بحث دروغگوئی هفته نامه های اتحاد جنوب و دریایی جنوب بود که آقای اسفندیاری با لحنی زیبا گفتند: شما دروغ گو هستید و من شما را دوست ندارم چون خدا افراد دروغ گو را دوست ندارد (خنده حاضرین) «بعضی از خبرنگاران که عرصه را تنگ دیدند وسایلشان را برداشتند و فرار را بر قرار ترجیح دادند». خلاصه در این جلسه مطالب زیادی مورد بحث قرار گرفت که همه را در ذهن ندارم در حالی که من از ابتدا آنجا نبودم و از حضور من داخل شبستان مسجد نیز جلوگیری شد، به خواهش یکی از دوستان برای اینکه بحث و درگیری و اغتشاش پیش نیاید و آقای اسفندیاری هم بتواند در فضای راحت تری سخن بگوید من از بیرون فقط گوش می دادم و هیچ دخالتی در روند برگزاری جلسه نداشتم ضمن اینکه هر چه منتظر ماندم آقایی که قرار بود توی گوش من بزند نیامد تا بفهمد هنوز دنیا نیامده کسی که بخواهد چنین غلطی کند! در خصوص سخنان آقای اسفندیاری باید گفته شود که مسئولیت گفته هایش را خود بعهده دارد و من هیچ اظهار نظری نمی کنم ولی در رابطه با خرمای دشتستان و نخل عثمان دکتر شجاع نماینده مجلس، دروغ پراکنی هفته نامه های اتحاد جنوب (آقای صابری) و دریای جنوب (آقای شفیعی مدیر کل فرهنگ و ارشاد) و جمله حسنی مهری (امام جمعه وقت) را ما بردیم، صحه کاملی بر این اظهارات می گذارم و مهر تأییدم را بر این سخنان طلائی می زنم. آخر یکی نیست به این شجاع! بگوید تو عددی نیستی که دوستی خود را با پای بست تکذیب کنی؟! یکی نیست به این شفیعی بگوید چرا مثل پرچم با هر بادی مسیر عوض می کنی؟! یکی نیست به این صابری بگوید تو برو گروه 20 بدون 2 را کاملش کن؟! یکی نیست به مهری بگوید سید جان دست از سر کچل ما بردار؟! چرا هست، ولی به وقتش. چه بگویم که بعضی از نشانه های ظهور حضرت حجت دیده شده اند و این را همه می گویند. اگر بلا بیاید، این طور نیست که دست به کمر، خم شود، و از بالا به جماعت بشر بنگرد و با دو انگشت خود، انگار که دم موشی را گرفته باشد، یک به یک، گریبان نابکاران و فاسدان و خاطیان را بگیرد و از میان خوبان و صالحان بیرون بکشد و به قعر بلا پرتابشان کند. نه، اگر بلا بیاید، تر و خشک را با هم می سوزاند. بدان را به دلیل فضاحتشان، و خوبان را به دلیل سکوت و اهمال و مسامحه شان. این حرف من نیست، در سوره انفال آیه 25 چنین آمده است: «بترسید از بلایی که چون آید، مخصوص ستمکاران نخواهد بود. بلکه همه را فرا می گیرد...». دعا کنید بلای در حال نزول از شهر ما دور شود. نمی دانید علت این نوشته ها چیست؟ چون از آخر مجلس خبر ندارید! در حالی که آقای اسفندیاری بارها از علائم ظهور گفته بود و آرایش کردن و ... بعضی از کاندیدها را برای بالا رفتن از نردبان اعتماد مردم و غیره، از این نشانه ها بر می شمرد، سرکار خانم سهیلا محمد خانی نائب رئیس شورای دوم شهر و عضو شورای آینده شهر برازجان وارد مجلس شد، ولی به چه صورتی؟ به ایشان فرمودند که قسمت زنانه اینجا نیست اینجا پر از مرد نامحرم است، شبستان پر است، فلان است، ...است، ولی ایشان اعتنائی نکردند و وارد جلسه شدند البته شوهرشان همان بیرون ایستادند. وامحمدا، آیا اینک آخر الزمان است؟ جلوی چشم صدها نفر مرد خم می شود و جوراب به پا می کند و در میان مردان می نشیند، آخر مگر مسجد مدینه فاجعه است یا مدینه فاضله؟ اینها از فواید جامعه مدنی است باید زیارت جامعه را خواند، انقریب است که بلا نازل شود. خلاصه خانم نشست، واعظ مجلس فرمود: این مجلس مردانه است و جایگاه خانم ها پشت پرده است. خانم با صدای بلند جواب داد: مردانگی به گذاشتن ریش نیست. و اما جواب دندان شکن اسفندیاری: مردی و مردانگی شما برای همه ثابت شده است. جای تکبیر خالی بود ولی سکوت همه را فرا گرفته بوت و همه ثانیه هایی در بهت بسر می بردند. تا اینجا قسمت خوب برنامه بود، من دقیقا بیرون درب ورودی ایستاده بودم و بقول دوستان یکی از نشانه های ظهور را به چشم دیدیم. تصور کنید جلسه تمام شود، همه برای بیرون رفتن از دری کوچک ازدهام بیاورند و برق هم قطع شود در صورتی که خانمی هم جلوی درب شبستان مسجد (خانه خدا) ایستاده باشد! چه اتفاقی رخ می دهد. جز ... هیچ، بگذریم.

اگر اجازه دهید برای فراموشی هم که شده دیگر ادامه ندهم ولی خیلی دوست دارم به جناب آقای صابری بگویم چه شد شما که از سفر حج برگشتید ظرف معنویتتان از تقوا پر شد ولی ظرف دیگران خالی؟ چه شد که نماینده رهبری را به تقوای الهی توصیه کردید؟ افسوس. اگر اکنون می بینید که مردم در صحنه انتخابات دست رد بر سینه شما زدند حتما علت دارد. باش تا صبح دولتت بدمد = کاین هنوز از نتایج سحر است. اکبر خان به این جمله خوب فکر کن: الهی، آن که تو را یافت، یافت! اما کجا یافت؟ نایافته کی بود تا یافت؟ که نه کس ذات تو دریافت، نه کار تو وایافت، بی آن که یافت تو دریافت، آن که دریافت، دریافت، یافت تو جست، از راه حقیقت برتافت، ضعف الطالب و المطلوب. همه کسانیکه فکر ناقصشان برای ضربه زدن به من به کار افتاده است بدانند امروز که دیگر پدر من شهردار نیست و با افتخار این پست را ترک کرده است و دیگر بهانه ای برای سکوت و آرام نگه داشتن جو جامعه ندارم، در جواب به آقایی که دیشب به تمسخر به من گفت آیا قبرستان را نیز تغییر کاربری داده اید باید بگویم: آری، به ازای هر نفر یک متر زیر خاک فضای مسکونی در نظر گرفته شده که از این پس متقاضیان می توانند به شماره تلفن 09171713022 پیام کوتاه بفرستند و مشخصات کامل خود را جهت ثبت نام در لیست سیاه اعلام نمایند. از این تاریخ اعلام می کنم هر کسی که از زندگی نکبت بار خود خسته شده است و قصد آرامش کامل را دارد بهتر است قبل از فکرهای مزخرفی مثل کتک کاری و کشت و کشتار و این چرندیات، بداند که من از مرگ نمی ترسم و آمادگی کامل خود را برای پذیرائی از مهمانان گرامی اعلام می دارم و حاضرم پس از انجام هر تخلفی در هر دادگاهی اعتراف نموده و به دست عدالت محاکمه شوم. الهی، اگر بردار کنی، رواست، مهجور نکن، و اگر به دوزخ فرستی رضاست از خود دور مکن.

می دانید چرا این قسمت آخری را به عرصه نگارش در آوردم؟ تا افرادی که در گذشته سوابق فسادهای مالی و اخلاقی و غیره داشته اند بدانند که نمی توانند سر سوزنی از ما تخلف بگیرند چون واقعا نیست که بگیرند و بر سر پل صراط منتظر همه آنها خواهم نشست. افرادی که نسبت به من و خانواده ام تحرکاتی را در چند سال اخیر انجام داده اند فقط و فقط به جرم رزمنده بودن، جانباز بودن، پاسدار بودن، بسیجی بودن، خدمتگذار مردم بودن، صادق بودن و ولایتی بودن پدرم، از جمله: آدم ربایی در روز روشن و دزدیدن برادر و خواهر کوچکم (البته از ترس مجبور شدند پس از چند ساعت آنها را برگردانند)، دزدیدن موتور شخصیم، تهدیدات متعدد تلفنی و اس ام اسی از افراد معلوم الحال و ترسو و بزدل، به سنگ بستن منزلمان، شنود تلفن منزل و موبایل ما، قصد جان من را کردن از طریق تعقیب و گریز و بر زمین زدن من در سرعت زیاد، چاقو کشی بروی من جلوی درب مدرسه در روزی که امتحان نهائی داشتم، توطئه های گوناگون و کاملا غیر قانونی و قابل پیگرد جهت ممانعت از ادامه تحصیل من (که هنوز ادامه دارد ولی من تازه راه حل را پیدا کرده ام)، نوشتن شعار بر روی دیوار منزلمان، توقیف موتور من توسط مأمور نیروی انتظامی به جرم اینکه بعلت سردی هوا از حدبند استفاده کرده ام و کشیدن بی جهت اسلحه کلاش و مسلح کردن آن بطرف من (جالب است بدانید من اصلا کوتاه نیامدم و تا دیدند یک خودرو دارد نزدیک می شود مانند قرقی پا به فرار گذاشتند که من با کوبیدن مشت های محکم بر بدنشان عقده خودم را خالی کردم)، پرتاب نارنجک دستی به حیاط منزلمان و از این غلط کاری ها، همه بدانند که فردای قیامتی هست. من افتخارم این است که به پیروی از امام راحل و مقام معظم رهبری یک بسیجی باشم، من افتخارم این است که یک اصولگرا باشم، حداقل به رسم نام و نشان هم که شده، زیرا اگر رسیدن به این عناوین کم هم باشد بهتر است تا مثل آقایانی باشم که تا دیروز بسیج را قبول نداشتند و لگد به آرم سپاه می زدند ولی امروز... و می شناسم افرادی را که در 18 تیر بر علیه نظام و رهبری نظام فحاشی و شعار نویسی می کردند، می شناسم افرادی را که شب نامه های مختلفی پخش می کردند، می شناسم کسانی را که ... وای بر روزی که این زبان بی اختیار باز شود. خدا نکند، زیرا برای حفظ نظام و وحدت جامعه و نرفتن آبروی مسلمانان زیادی فعلا جایز نیست تا این مسائل روشن شود. هم اکنون که این پست را می نویسم در ایمیلم پیامی آمده نوشته مواظب باش به همراه اسفندیاری ترور نشوی! آخه جوجه تیغی تو هنوز نمی دونی که ترور کار بچه ها نیست؟ زود برو بخواب که مامانت داره صدات می زنده. اگر لازم باشد من هم می توانم جلسه تشکیل دهم و مانند برادر رشیدمان این چنین افشاگری کنم ولی سعی می کنم به خودم تلقین کنم: گذشته ها گذشته و امروز آینه فرداست، پس خدا نکند که از امروز کسی در لیست سیاه و فعلا خالی من قرار گیرد وگرنه مانند سوسک لحش می کنم.

لاحول و لاقوة الا بالله العلی العظیم




موضوع مطلب :



 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب