سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

مسئولیت ما، مسئولیت تاریخ است؛ بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی بود به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت تا سرنگون شد؛ ما از سرنگونی نمی ترسیم، از انحراف می ترسیم... ***شهید غلامعلی پیچک***

درباره وبلاگ

قابــی به وسـعـتِ ضــربان ِ زمــان
لوگو
قابــی به وسـعـتِ ضــربان ِ زمــان
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 48
  • بازدید دیروز: 22
  • کل بازدیدها: 443493
کاریکلماتوریست
دلنوشته های یک خبرنگار جنوبی
صفحه نخست                  ATOM                 عناوین مطالب            نقشه سایت
شنبه 86 خرداد 5 :: 4:44 صبح ::  نویسنده : محمد پای بست

تقدیر الهی‌ چنین‌ بود که‌ آسمان‌ خونرنگ‌ انقلاب‌ در حصاری‌ پولادین‌ ازمقاومت‌ و ایستادگی‌ سرداران‌ و دلیرمردان‌ مکتب‌ عاشورا از هرگونه‌ گزند وآسیبی‌ مصون‌ بماند و دشمنان‌ قسم‌ خورده‌ی‌ این‌ ملّت‌ با همه‌ی‌ آتش‌افروزی‌ و شرارت‌ آفرینی‌های‌ خود دریابند که‌ هرگونه‌ تعرض‌ به‌ ساحت‌شرف‌ و عزّت‌ این‌ کشور آزاده‌ با پاسخ‌ کوبنده‌ی‌ پرورش‌ یافتگان‌ عصرخمینی‌ کبیر روبرو خواهند شد. عرصه‌ی‌ این‌ دلاوری‌ رزمگاه‌ شلمچه‌ و هویزه‌ و مجنون‌ بود. آنجا که‌دریچه‌های‌ آسمان‌ گشوده‌ شد و معراجی‌ عاشقانه‌، برگزیدگان‌ محفل‌ انس‌ را به‌ دیدار یار برد و بر سفره‌ ملکوت‌ از خوان‌ "عند ربهم‌ یرزقون‌" بهره‌مند ساخت‌. جولانگاه‌ نبرد عزّت‌ و شرف‌، خط‌ خونی‌ را پدید آورد که‌ تا مقام‌ قرب‌الهی‌ امتداد یافت‌ و جز عشق‌ مرکبی‌ نمی‌شناخت‌. اینک‌ ماییم‌ و این‌ رزمگاه‌، ماییم‌ و این‌ میعادگاه‌، باید پیاده‌ رفت‌ و با وضو؛ «این‌ خاک‌ جبهه‌ است‌، جایی‌ که‌ وادی‌ مقدس‌ سینا و کوه‌ طور، بر پاکی‌و قداست‌ آن‌ غبطه‌ می‌خورد، این‌ خاک‌ جبهه‌ است‌ هان‌، بی‌ وضو به‌ خاک‌شهیدان‌ قدم‌ منه‌»، خاک خرمشهر مقدس است و براستی که خرمشهر را خدا آزاد کرد، پس وضو فراموش نشود.

سلام مجدد. ضمن عرض تبریک بمناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر و پاسداشت خون شهیدان 8 سال دفاع مقدس بخصوص شهید محمد جهان آرا، بر خود لازم می دانم عرض تسلیتی داشته باشم به همه بسیجیان و هنرمندان ایران زمین بمناسبت دومین سالگرد پرواز پدر شعر شیعه حاج محمدرضا آقاسی که واقعا در گردن ما حق داشت. و یک بار دیگر مسئولین ما خواب ماندند ...

امسال برخلاف سالهای قبل که آقایون برای گرامیداشت این روز بزرگ یه تکونی به خودشون می دادند ولی به علت گرانی بنزین و تورم، تصمیم بر این گرفته شد که امسال فقط پارچه ای نوشته شود با این مضمون که: خرمشهر را خدا آزاد کرد. واقعا متاسفم. رادیو جوان چند روز قبل چپ و راست می گفت بمناسبت 3May دولت ولز فلان کرد و بیسار کرد و دائما کنایه که آقا 3 خرداد نزدیکه. من اول با خودم گفتم نه اینطور نیست ما تو مملکت امام زمان (عج) هستیم تازه رأس امور هم که دست همونهایی است که دلمون می خواد (عدالتخواهان) پس امسال دیگه سنگ تموم می زارن. به همین خاطر این عبد گناهکار برای تداخل نداشتن با برنامه های اصلی شهر فکر برگزاری مراسم رو از سرم بیرون کردم ولی حالا که همه چیز تموم شده برای خودم متاسفم چون ... فقط خدا رو شکر می کنم که دیگه هفته نامه سفیر دشتستانی وجود نداره که نمک رو زخمم بپاشه و رأی 21میلیونی 2خرداد آقای خاتمی را با حماسه ارتش 20میلیونی امام در 3خرداد مقایسه کنه. البته کار شد ولی نه به آن شکلی که تصور می رفت (منظورم همه دستگاه هاست). این حرف من نیست حرف رزمندگانبست که به فراموشی سپرده شده اند، و خاطرات آتها در دلشان خواهد ماند تا ما نسل سومی ها درک درستی از واژگان ایثار و شهادت پیدا نکنیم. پس آنها دیگر نسل سوخته نیستند، ما که سوختن آنها را می بینیم ولی ... نسل سوخته ایم. زیرا آینده روشنی برایمان انتظار نمی رود. آنها گرد شمع پروانه وار می گردند و می سوزند و این سوزش، سوزش عشق است، عشق به سالار شهیدان (ع) و یکی یکی در جلوی چشمانمان پرپر می شوند. آنها جایگاهشان در آن دنیا مشخص است ولی ما که خود را تابع دنیای مدرن می دانیم ولی علوم را با ایمان فرا نمی گیریم بدون شک در دام شیاطین سیاه گرفتار خواهیم آمد. پس بر ما لازم است از همین حالا فرهنگ سازی مبتنی بر ایمان و اعتقاد را شروع کنیم و بسمت یک مقصد مشخص به حرکت در آییم. امسال که گذشت انشاءالله سال دیگر با برنامه ریزی جلو می رویم. راستی تا فراموش نکرده ام، برای 24 تیر بدنبال دعوت از یکی از مسئولین نظام هستیم که امیدوارم این تلاش موفقیت آمیز باشد (فعلا نام ایشان را نمی برم).

و اما باز آخر قصه . . .

در آخر پیامی دارم برای همه عوامل نفاق و تفرقه در استان بوشهر بویژه مدیر سایت خبری یاس نیوز: بارها و بارها نوشته های پوچتان را با قلم جواب گفته ام و بدور از تشنج سعی در شفاف سازی داشته ام که با مراجعه به آرشیو وبلاگم به این مهم دست می یابید ولی این بار که از دایره ادب بیرون آمده اید آشکارا به شما اخطار می دهم اگر زین پس خبری را بدون مدرک مستند در این باب به معرض دید عموم قرار دهید و پایتان را از دایره تقوا بیرون نهید و سعی داشته باشید با آبروی کسی بازی کنید، با شما برخورد می شود، آن هم برخورد فیزیکی. و پس از ساکت کردن همه شما قول می دهم در هر محکمه ای حاضر شده و با افتخار به نحوه برخورد با شما نامسلمانها اعتراف نموده و در نهایت بر طناب دار بوسه زنم تا برچیدن بساط شما درس عبرتی شود برای سایرین. و یک تذکر ویژه دارم، که آقایان شجاع نماینده مجلس، شفیعی مدیر کل ارشاد، صابری مدیر مسئول اتحاد جنوب و ... مواظب اطرافیانتان باشید و خودتان هم قدری مراعات کنید. والسلام




موضوع مطلب :


جمعه 86 خرداد 4 :: 4:4 عصر ::  نویسنده : محمد پای بست

سلام. من برگشتم، از سفر برگشتم. اگه همین طور پیش بره باید وبلاگم رو مختص سفرنامه نویسی کنم. این سفر بر عکس سفر قبل که کاملا موفقیت آمیز بود تنها بخشی از نیازهای کاری من را برآورده کرد ولی به نتایجی دست یافتم که خیلی با ارزش تر از سفرهای قبلی بود. در ابتدای سفر به تهران و کرج رفتم و با تعدادی از دوستان ملاقاتی صمیمانه داشتم و سری هم به نمایشگاه کتاب زدم. نمایشگاه امسال نقاط قوت بسیاری نسبت به ادوار گذشته داشت که نیازی به برشمردن آنها نیست ولی به عقیده بسیاری از بازدید کنندگان نقاط ضعف عمده ای مثل اطلاع رسانی هم در آن دیده می شد. خلاصه چند ساعتی به اتفاق پدرم در آن چرخیدیم و خرید هم کردیم، اما نظر شخصی من این است که تنها جایی که در پایتخت سالم باقی مانده بود مصلی امام خمینی (ره) بود که آن هم به همت وزارت محترم ارشاد به ابتذال کشیده شد، به هر حال بگذریم. راستی قبل از این سفر هم به دعوت کانون مستند سازان جوان لبیک گفته و در اولین جلسه آنها شرکت کردم ولی هنوز جواب قطعی در زمینه همکاری به آنها نداده ام، شاید خالی از لطف نباشد بدانید این عنصر نامطلوب در زمینه مستند سازی هم کارهای غیر قابل پخشی انجام داده است که انشاءالله تا ابد در قفسه منزل نخواهد ماند.

در ادامه سفر برای انجام کاری به ساری رفتم و سپس به مقصد نهائی که نشتارود بود رسیدم. البته در کنار کار کمی هم به تفریح پرداخته شد، مخصوصا در مسیر چالوس با آب و هوای عالی اش. خلاصه ای از دیدارهای خارج از برنامه: بازدید از اولین مرکز تحقیقاتی و مزرعه نوپروری شترمرغ در کشور، ملاقات با یکی از مسئولین بازرسی وزارت نفت، ملاقات با رئیس صنایع چوب ایران، ملاقات با سرمایه گذار تولید شناورهای آبی در جنوب کشور، ملاقات با مسئولین ارشد بنیاد مستضعفان و غیره.

پس از بازگشت از این سفر دور و دراز بدون فوت وقت و اجبارا به سمت عسلویه به حرکت در آمدم و با همراهی یکی از سرمایه گذاران پارس جنوبی که تازه از هندوستان برگشته بود به طرف مجتمع بزرگی رفتیم که بیشتر به یک رستوران و آشپزخانه بزرگ شبیه بود و توانایی تغذیه حدود 20 هزار نفر در روز را داشت، بازدید کامل از بخش های مختلف این کارگاه بزرگ و بسیار مجهز برای من عجیب بود، چرا که در حدود 8 ماه این مجموعه وسیع را با حدود 6 میلیارد تومان هزینه به مرحله بهره برداری رسانده بودند. بعد از آنجا بسمت یک مجتمع مسکونی 150 واحدی در حال ساخت رفتیم و در آنجا با بزرگانی همچون حاج محسن رفیق دوست ملاقات کردیم و من هم با دیدار این بزرگوار و گرفتن قول مساعد همکاری در ضمینه ... به هدفم رسیدم.

این بود خلاصه سانسور شده ای از سفرنامه من. ضمنا در کنار فعالیت های سیاسی، فرهنگی هنری و اجتماعی، یک سری برنامه در ضمینه های کشاورزی و اقتصادی، بیشتر در جهت سرگرمی و در کنار آن کسب درآمد، ایجاد زمینه اشتغال و اهدافی از این دست دارم که تا به حال مراحل زیادی را پشت سر گذاشته ام ولی تا حاصل شدن نتیجه نهائی از آنها چیزی نمی نویسم. کسب درآمد از این بابت که حداقل قبض های 120 هزار تومانی موبایل و خرج بنزین این 206 بیچاره را در بیاورم، باور کنید فقط همین. البته در خصوص چند طرح کوچک و بزرگ تحقیقات و مطالعاتی انجام داده ام که امیدوارم به نتایج مطلوبی دست یابم. جالب است بدانید خیلی ها فکر می کنند این جنب و جوش و کنجکاوی و پشتکار که باعث تعدد مشغله، تکثر تلفن و همکاری با نهادهای مختلف شده است به یک آدم کم سن و سال یا کم قد و قامت نمی آید (شاید علتش کارآمدی یک انسان ناکارآمد در ... باشد) اما نمی دانند هر کس برای خود هدفی داشته باشد و با ایمان و توکل به خداوند، در راه رسیدن به مقصد نهائی قدم بردارد، از دایره سن و سال بیرون می زند ضمن اینکه این کارهای من پیش نیاز رسیدن به اهداف اصلیم می باشد. جالب تر اینکه همه از من می پرسند تو چه کاره هستی و حتی خودم هنوز نمی دانم کار اصلیم چیست. به قول یکی از دوستان خدا رحم کند که من مسئولیتی در این کشور نگیرم وگرنه اول جنگ راه می اندازم و بعد کره زمین را به گند می کشم. البته این نظر لطف آقا ناصره ولی خداییش اینطوری نیست، درسته که من و امسال من همه چیز را از لول تفنگ می بینیم ولی گاهی مصلحت حکم می کند در لول تفنگمان گل محمدی بکاریم و با آن عکس یادگاری هم بگیریم. شعار من همیشه این بوده، هست و خواهد بود: همیشه دم از صلح بزن ولی آماده جنگ باش.




موضوع مطلب :


پنج شنبه 86 اردیبهشت 13 :: 4:8 عصر ::  نویسنده : محمد پای بست

سلام. دوباره اومدم که مزاحمتون بشم، ولی اینبار اگه رفتم قول می دم دیرتر بیام. پنج روز تهران بودم که این سفر خوش گذشت و جای شما واقعا خالی بود. جاهای مختلفی رفتم که خوشبختانه همه کارهام انجام شد، یک شب دعوت صادق ورمزیار بازیکن پیشکسوت تیم استقلال بودم، یک ملاقات با دوستان خوب و عزیزمون در دفتر فرهنگ و هنر صافیا داشتم که اونجا موفق به صحبت با آقای مصطفوی عزیز شدم، طی تماس تلفنی با حاج سعید قاسمی، با دکتر کوشکی هم آشنا شدم و از ایشان برای سخنرانی مراسم روز معلم دعوت کردم. دکتر محمد صادق کوشکی، دکترای علوم سیاسی و کارشناس ارشد معارف اسلامی، عضو هیأت علمی و رئیس گروه معارف دانشگاه خواجه نصیر طوسی تهران می باشد. ضمنا سفر ایشان به برازجان جهت سخنرانی بمناسبت شهادت استاد مطهری و با بررسی مسائل روز ایران و جهان صورت پذیرفت. دو برنامه برای استاد ترتیب دادیم که اولی مربوط به تحصن دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی بوشهر بود که بخاطر حرکت زشت نشریات دانشگاه امیرکبیر کلاس ها رو تخته کرده بودند و ما هم فرصت را غنیمت شمردیم و از دکتر کوشکی بعنوان سخنران برنامه تحصن استفاده کردیم که الحق والانصاف ضمن کنترل اوضاع و آرام کردن جو به بررسی علل و عوامل این حرکت زشت دانشجویان امیرکبیر پرداختند ضمن اینکه جمعیت هم زیاد بود. سی دی برنامه موجود می باشد ولی بدلایل امنیتی فعلا از انتشار آن معذوریم. عصر هم در سالن سینما تربیت برازجان با حضور بسیجیان مراسمی بر خلاف میل باطنی بعضی بدخواهان برگزار شد که سی دی سخنرانی دکتر در این مراسم موجود می باشد. ضمنا لازم بذکر است دوستان بدانند که سی دی ها و محصولات مراسمات ما بصورت رایگان برای درخواست کنندگان ارسال می گردد. برنامه بعدی ما به احتمال زیاد 3 خرداد و با حضور یکی دیگر از بزرگان جنگ (10) ساله ایران خواهد بود. من هم مدتی نمی توانم در خدمت شما عزیزان باشم زیرا قرار است بعد از آپ کردن این مطلب مسافرت دوباره خود به تهران را برای تکمیل کارهای انجام شده انجام دهم و از آنجا هم برای مأموریت عازم یک مقصد نامعلوم خواهم شد و پس از آن هم به احتمال زیاد یک سفر خارج از کشور داشته باشم. راستی یادم رفت بگم موقع برگشتن از تهران با یک تأخیر 6 ساعته روبرو شدم که در همین مدت دوتا دوست خوب پیدا کردم. خلاصه اگه یه وقت ما برنگشتیم حلالمون کنید. عزت زیاد.




موضوع مطلب :


یکشنبه 86 اردیبهشت 2 :: 3:3 صبح ::  نویسنده : محمد پای بست

سعی کنید این مطلب رو کامل بخونید. من دوست نداشتم پای اینگونه مسائل رو به وبلاگم باز کنم ولی یک بنده خدایی در پیامی که در بخش نظرات وبلاگ گذاشته از من خواسته تا بیشتر از فعالیت های اجتماعی خود بنویسم، بدلیل قولی که از روز افتتاح وبلاگ داده بودم مبنی بر اینکه هیچ نظری را از لیست نظرات وبلاگ حذف نکنم و همه پیام ها قابل رؤیت باشند، ولی اینبار بر خلاف میل باطنی مجبور شدم توضیحاتی به نظر این بزرگوار عرضه کنم. البته قبول دارم که در این مورد دور خوردم. بله من جانشین یک پایگاه مقاومت هستم و افتخار می کنم که بتوانم خدمتگذار کوچک بسیجیان باشم. من از کوچکی بواسطه پدرم با این فضا آشنا شدم و در آن رشد کردم و اکنون با توجه به سن و سال شاید کم، از نظر بعضی ها، به سمت های مختلفی در بسیج دعوت شده ام که تا جایی که امکان داشته سعی و تلاشم بر این بوده که همیشه با اطرافیانم نرم و لطیف برخورد کنم و خود را نوکر بسیجیان بدانم. البته نمی دانم تا چه حد در این راه موفق بوده ام ولی امسال با توجه به گرفتاری کاری و برخلاف میل باطنی مجبور به استعفا شدم که تا به این لحظه با استعفای من موافقت نشده و من همچنان در خدمت برادران بسیجی هستم ولی اگر در آینده ای نزدیک اجازه ترک پست خود را پیدا کنم، نه تنها ناراحت نمی شوم بلکه خیلی هم خوشحال می شوم، از این بابت که می توانم بعنوان یک فرد عادی با بسیج همکاری کنم. متنی که در زیر مشاهده می فرمائید استعفانامه اینجانب است:

 

بسمه تعالی

اتحاد ملی، انسجام اسلامی

به: فرماندهی محترم پایگاه مقاومت بسیج خاتم الانبیاء (ص) برازجان

پروردگارا! با چشمان باز و آگاهانه در این راه قدم گذاشتم و با ایمان به تو برای طرفداری از حق و مبارزه با کفر به این راه آمده ام. ریا و تکبر و خودنمایی نمی کنم، بلکه با نفس خود مبارزه می کنم. شاید که ایمانم را کامل کند پس مرا بیامرز و از گناهم در گذر.

با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد (ص)، احتراما به استحضار می رساند اینجانب محمد پای بست فرزند عباس بشماره شناسنامه 523 و متولد 1365 بدلیل مشکلات کاری و تحصیلی که موجبات گرفتاری این بنده حقیر را فراهم نموده و در آینده احتمال عدم فعالیت مطلوب در پست کلیدی شورای پایگاه را بوجود خواهد آورد، ضمن تقدیر و تشکر فراوان از آن فرماندهی محترم، مسئولین شورا، نیروهای گردان و کلیه اعضای پایگاه، درخواست استعفای خود از پست جانشین فرماندهی پایگاه را تقدیم می دارم.

افتخار من خدمت در مدرسه عشق و نشستن در محضر بزرگانی چون شماست که الحق در راستای تحقق ارتش بیست میلیونی به فرمان حضرت امام (ره) از همان ابتدا در صحنه انقلاب بوده اید و با وجود تمام ناملایمات همچنان در سایه سار این شجره طیبه الهی محکم و استوار باقی مانده اید. من به همت و بزرگواری عزیزانی چون شما غبطه می خورم و از این که نمی توانم بیش از این در خدمت شما باشم شرمنده ام، ولی استعفای من به معنای فراموشی وظایفم در قبال گسترش فرهنگ ناب محمدی (ص) در جامعه نمی باشد. من دوست دارم همچنان در کنار شما، همراه و همگام شما در این راستا قدم بردارم ولی بعنوان یک عضو فعال بسیجی و نه بیشتر، اگر هم نحوه حضور این بنده حقیر مقبول واقع نشد با آرامش خاطر می گویم مرا عادی کنید.

این سخنان را نه از باب نصیحت بلکه جهت یادآوری عرض می کنم: به هوش باشید که شاید کسانی هم باشند که شعارشان در ظاهر همگام با شما و حرکت ظاهری آنان هم به مانند حزب الله باشد و ژست انقلابی هم داشته باشند، اما آگاه باشید که اهداف آنان جز تصفیه نیروهای انقلابی و انفجار آن از درون چیز دیگری نیست. و البته با شناختی که من از شما دارم مطمئنا در این زمینه همچون گذشته موفق خواهید بود و اجازه خودنمایی چنین افرادی را در پایگاه نخواهید داد.

دوست دارم از این پس با قلم خود به یاری این لشگر مخلص خدا بپردازم و در وصف یک بسیجی واقعی آنچنان با کلمات بازی کنم که دشمنان را یارای پاسخ نباشد: من بسجی ام، کبوتر خوش الحان آزادی انسان، من بسیجی ام، زاده انقلاب و پرورش یافته امام و در دامان سنگر رشد کرده ام. من بسیجی ام، مرغ اغشته به عشقی که جایش در دنیا نیست، دانش آموز مدرسه عشق و پا برهنه مغضوب دیکتاتورها، من بسیجی ام، چشم بیدار انقلاب، رهبرم بر بازوانم بوسه زده و هرگز نمی توانم بازوی دیگری باشم. اگر دشمنان با مسلسلهایشان مرا به رگبار ببندند و چشمهایم را در اوج درد از حدقه در بیاورند و پاهایم و سرم را از بدنم جدا سازند بر آنها می خندم و با اطمینان کامل به آنها می گویم که یک چیز را نتوانستید از من بگیرید و آن ایمان و هدفم و عشق به خداوند و عشق به ولایت است.

امیدوارم که این تفکر من همیشه و در همه جا همراهم باشد و جزء آن دسته ای نباشم که پس از دوری از این قافله به بیماری سخت فراموشی مبتلا شوم. در پایان ضمن تقدیر و تشکر فراوان از جنابعالی و کلیه اعضای پایگاه، از شما حلالیت می طلبم و اعلام می دارم که واقعا قادر به ادامه فعالیت نمی باشم، با وجود این که بارها شفاها درخواست خود را مطرح کرده ام و جنابعالی بعلت دلسوزی مخالفت خود را با قاطعیت اعلام داشته اید، مجبور شدم خواسته ام را بر روی کاغذ جاری کنم و می دانم که از این حرکت من دلگیر شده اید ولی فقط یک جمله می توانم بگویم: ببخشید چاره ای نبود.

با آرزوی موفقیت و بهروزی برای جنابعالی و سایر دوستان، خداوند متعال را بخاطر قدرتی که به من عطا کرد تا بتوانم بار این مسئولیت خطیر را به دوش بکشم شکر گذارم. خدایا سعادت دنیا و آخرت را نصیب مخاطبان این نامه که از پاکان روزگارند بگردان، که سعادت ایشان باعث خوشنودی این عبد گناهکار است. انشاء الله

سایه مقام معظم رهبری مستدام باد

برادر کوچک شما

محمد پای بست

1/1/86




موضوع مطلب :


یکشنبه 86 اردیبهشت 2 :: 3:1 صبح ::  نویسنده : محمد پای بست

سلام. حتما تعجب می کنید از اینکه اینبار زود برگشتم. خوب دیگه کارهای من غیر قابل پیش بینی هستند، مخصوصا امسال که قصد دارم بصورت نامنظم حرکت کنم. درسته که نظم پایه و اساس انجام هر کاریست ولی گاهی اوقات حرکات ناهماهنگ، نامنظم و در واقع ضربتی نشان از تحول در نظام فکری و عملی یک مجموعه یا یک شخص دارد. این عنصر نامطلوب هم برای ایجاد تغییر در سال 86 تصمیم به حرکت ضربدری و غیر قابل کنترل گرفته است و از این جور چرت و پرت ها. در مورد پست قبلی جهت بر طرف کردن بعضی شبهات باید عرض شود که حاج سعید و همراهان از سوی جمعی از برادران بسیجی پایگاه مقاومت ثامن الائمه (ع) دعوت شده بودند و در این برنامه برخلاف قبل که دستی در مدیریت مراسمات داشتم دخالتی نکردم تا نخود هر آش نباشم و خیلی دوست دارم که دوستان همیشه از این کارها بکنند تا بعضی ها فکر نکنند تفکرات حاجی و همفکرانش فقط با ما سازگار است، نه، بلکه امروزه در تمام دانشگاه های کشور سخن این عزیزان خریدار دارد. در مورد فیلم اخراجی ها و فروش فوق العاده این فیلم هم بدانید که بعضی ها فکر کردند که با کپی و سودجویی می توانند به فیلم ضربه بزنند ولی آقا مسعود مثل یک کارگردانی که چهل سال در حال ساخت این گونه فیلم هاست با یک پاتک بموقع اعلام کرد بابا اینی که شما دیدید کل فیلم نبود، مقدمش بود. آره، خلاصه جونم بگه براتون فیلم اصلی 140 دقیقه است که سینماها فقط 100 دقیقه آن را نمایش می دهند در حالی که جالب است بدانید نسخه دی وی دی آن 140 دقیقه دیگر بعنوان پشت صحنه فیلم دارد که حتما دیدنی خواهد بود. فراموش کرده بودم بگم ما بدنبال دعوت از مسعود ده نمکی عزیز برای یک برنامه نقد و بررسی فیلم اخراجی ها هستیم.

یک اس ام اس (فارسی را پاس بدارید) می بخشید پیام کوتاه جالب برام اومده که ترجیح می دم بدون مقدمه و بدون اظهار نظر اضافی بزارمش توی وبلاگ و شما نظر خودتون رو دربارش بیان کنید. ضمنا من هیچ نظری ندارم!:

دو هفته اقامت در بهترین هتل ایران، دیدار خصوصی با دکتر احمدی نژاد، صبحانه کره محلی و عسل سبلان، ناهار آبگوشت بزباش، شام کباب بناب، حضور درتمام بخشهای خبری دنیا، یک دست کت و شلوار هاکوپیان، بلیط پرواز مستقیم به لندن، به اضافه دهها جایزه دیگر ... کافی است یکبار به آبهای ایران تجاوز کنید.




موضوع مطلب :


جمعه 86 فروردین 31 :: 2:48 عصر ::  نویسنده : محمد پای بست

با سلام خدمت همه دوستان و همراهان اینترنتی، امیدوارم که در سال جدید به پاس شعار زیبای: اتحاد ملی و انسجام اسلامی، عرصه پیشرفت بر دانشمندان کشور عزیزمان بازتر شده و انشاءالله تا جائی پیش رویم که روزی ایران را مادر تکنولوژی جهان بنامند. همانگونه که مطلع هستید 20 فروردین به عنوان روز ملی فناوری هسته ای نام گذاری شد و در این روز بزرگ که نشانگر ملی شدن صنعت هسته ای کشورمان می باشد از جانب رئیس جمهور محبوبمان شنیدیم که ایران به جمع کشورهای دارنده انرژی هسته ای در مقیاس صنعتی پیوسته است که این خبر موجی از شادی را در سرتاسر میهن عزیزمان بدنبال داشت و پوز سایر ابرقدرت های پوشالی از جمله آمریکا و نوچه هایش به خاک مالیده شد. آمریکا فکر می کند قدرت دارد ولی افسوس که هنوز نمی داند که ترس روی دیگر سکه قدرت است و آنکه قدرتمند می نماید بیش از دیگران می ترسد، این ترس با فلاکت رفیق شفیقشان انگلیس در جریان آن 15 نظامی بیشتر پدیدار شد. اکنون کشور عزیزمان با دست یابی به تکنولوژی های روز دنیا و نشان دادن اقتدار نظامی در کنار رعفت اسلامی عملا غربی ها را روی صفحه سیاست کیش و مات کرده است.

حدود یک هفته ای را برای انجام یکسری دوندگی های مرصوم اداری به شیراز رفته بودم و وقتی به شهر و دیار خود بازگشتم تا چند روز بهترین تفریح من شده بود خواب و دلم به هیچ کاری نمی رفت تا اینکه رسیدیم به سالروز شهادت سید شهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی، راوی فتح، و چه زیبا بود در این ایام خاطراتی از زبان بچه های روایت فتح و همرزمان و دوستان این شهید عزیز شنیده می شد. بله سردار حاج سعید قاسمی به همراه دو تن از دوستان راوی، آقای محمودیان و آقای مصطفوی و یکی از برادران لبنانی بنام شیخ فهاد به برازجان آمده بودند تا از سیاره رنج شروع کنند و به فردایی دیگر برسند. در برخورد اولم با حاج سعید حس کردم از دستم دلگیر شده زیرا نگاه تندی به من کرد و گفت: پای بست کجایی دیگه به ما زنگ نمی زنی؟ من هم سرم رو انداختم پایین چون پاسخی نداشتم. جلسه به مناسبت شهادت سید مرتضی و جنگ 33 روزه لبنان شروع شد و حدود سه ساعت و نیم به طول انجامید. جالب ترین موضوعی که نظر من رو جلب کرد این بود که حاجی خیلی سعی می کرد آروم صحبت کنه ولی نمی شد. در یکی دو مورد زد به سیم آخر و تخته گاز رفت. از مقایسه بازسازی بم با لبنان شروع کرد تا رسید به حاج عزت الله ضرغامی، از فداکاری مستندهای جنگی شروع کرد تا رسید به حیاط وحش، از کمک به جنگ لبنان شروع کرد تا رسید به سریال ترش و شیرین، و بسیاری مسائل دیگر. خلاصه سردار صحبت می کرد و حضار گوش می دادند بدون اینکه اعتراضی کنند، زیرا همه با این زبان انس دارند: چه در کلام جلوه کند، چه در لحن و چه در نقش، انسی دیرینه به قدمت جهان. هر وقت حاج سعید میاد اینجا من به مدت یکسال شارژ می شم. یادم میاد این شعر زیبا رو از زبان ایشون شنیدم:

خدایا اگر دستنبد تجمل، نمی بست دست کمانگیر ما را

کسی تا قیامت نمی کرد پیدا، از آن گوشه کهکشان تیر ما را

ولی خسته بودیم و یاران همدل، به نانی گرفتند شمشیر ما را

ولی خسته بودیم و می برد طوفان، تمام شکوه اساطیر ما را

طلا را که مس کرد دیگر ندانم، چه خاصیتی بود اکثیر ما را

(یکسال گذشت) راستی فراموش کرده بودم، 29 اردیبهشت وبلاگ من یکساله می شود البته فعلا زوده ولی پیشاپیش این مناسبت فرخنده را اول به خودم و بعد به پارسی بلاگ تبریک عرض می کنم. حتما می پرسید: چرا پارسی بلاگ؟ زیرا اگر من نبودم چه کسی می خواست با جنگ زرگری وبلاگ نویسهای اینجا رو سرگرم کنه(چشمک). جهت اطلاع، اگر خدا بخواهد برای 12 اردیبهشت بمناسبت شهادت شهید مطهری یک مراسم  با دعوت از یک سخنران مطرح کشوری داریم و انشاءالله بمناسبت های مختلف این برنامه ها را ادامه خواهیم داد و در صورتی که عزیزی درخواست گرفتن سی دی مراسمات را دارد، می تواند پیام کوتاهی به تلفن 09171713022 ارسال کند و محصولات را در اصرع وقت دریافت نماید. برای برنامه های سخنرانی هم از یک قائده خاصی پیروی می کنیم و مدعوین در زمینه های مختلف و با در نظر گرفتن افکار و عقائدشان شناسائی و دعوت می شوند که امیدوارم همگی مثل حاج سعید شهر ما را قابل بدانند. حاج سعید قاسمی، حاج حسین الله کرم، مسعود ده نمکی، مهندس چمران، دکتر عباسی، استاد ازغدی، دکتر لاریجانی، حجت الاسلام قرائتی، دکتر باهنر، حاج علی فضلی و افرادی از این دست در لیست سخنرانان ما قرار دارند، که امیدوارم شما هم با شرکت خود در برنامه ها و مراسمات آینده، موجبات خوشحالی جوانان حزب اللهی دشتستان را فراهم آورید.

دست علی یارتون           خدا نگهدارتون




موضوع مطلب :


جمعه 86 فروردین 17 :: 12:26 عصر ::  نویسنده : محمد پای بست

بنام حضرت دوست و سلامی چو بوی خوش آشنایی. ابتدا فرارسیدن سال 1386 سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی را به همه مردم ایران تبریک و تهنیت عرض می کنم و امیدوارم که سالی پر از نشاط و سلامتی داشته باشید. جا دارد عرض تبریک داشته باشم به مناسبت دو عید بزرگ یعنی موالید مسعود پیامبر اعظم (ص) و امام صادق (ع) و همچنین هفته وحدت که خواستار وحدت و همدلی هر چه بیشتر مسلمانان جهان در برابر مظالم است. فراموش نکنیم که در سال 1385 کشور عزیزمان در زمینه های مختلف علمی، نظامی، سیاسی و غیره به موفقیت های چشمگیری دست یافت ولی امسال هم به فضل الهی همانگونه و حتی بهتر از سال قبل به پیش خواهیم رفت. همانطور که می دانید این روزها ابتکار جمهوری اسلامی در مقابل انگلیس در صدر اخبار رسانه های جهان قرار دارد. 15 نظامی انگلیسی وارد خاک پاک ایران زمین شدند، دلاورمردان سپاه اسلام آنها را بازداشت کردند و تمام دنیا در فکر تبادل و بده بستان و از این جور چیزها بودند که در نشست خبری رئیس جمهور با خبرنگاران آقای احمدی نژاد اعلام کرد: ما این 15 نظامی را آزاد می کنیم، این هدیه ملت ایران است به مردم انگلیس به مناسبت هفته وحدت. تمام دنیا از این ابتکار جدید ایران خشکشان زد و هنوز در گیجی بسر می برد. ایران اسلامی از طرفی اقتدار خود را به رخ جهانیان کشید و از طرف دیگر نشان داد که طرفدار انسان دوستی و رعفت و مهربانی است. امیدوارم در سال جدید دولتمردان جمهوری اسلامی ایران استوار و سربلند به راحشان ادامه دهند زیرا مردم پشتیبان آنها هستند و از هیچ قدرتی نمی ترسند.

وقتی بهار می آید همه چیز تازه می شود: گلها، درختان، خانه ها، مغازه ها، اداره ها، شهرها و ... و حتی انسانها. انسانها دوست دارند با شروع بهار زندگی زمستانی خود را بهاری کنند و متفاوت با گذشته در سال جدید قدم بردارند. خوب این قائده گویا شامل این بنده حقیر هم شده. وقتی سال تحویل شد با خودم گفتم بهتر است من هم در این سال تغییری در روش و زندگی خود بوجود بیاورم که با بقیه مردم یک تفاوتی داشته باشد اما به نتیجه ای نرسیدم. تعطیلات با گرفتاری آغاز شد، من هم مثل بقیه مردم به مسافرت رفتم، جای همه خالی، به جزیره زیبای قشم سفری خانوادگی داشتیم که برای من تازگی داشت ولی این نشد تغییری که با دیگران متفاوت باشد، پس تا اینجا تغییری مشاهده نشد. پس از سفر به فکر برنامه های ویژه استقبال از مسافرین نوروزی افتادم که این هم تکراری بود. بعد از تعطیلات در پیچ و خم کارهای اداری گم شدم که این هم تازگی نداشت. ولی اخیرا متوجه آن تغییر ویژه شدم که در سال قبل من و امثال من (ما) را نیروی خودسر می نامیدند ولی امسال (ما) را به عنوان عنصر نامطلوب ارتقای درجه داده اند که جای بسی خوشحالیست.

امیدوارم که شما هم یک قدری متفاوت تر از سال قبل به سوی قله های پیشرفت و سعادت بحرکت در آیید ولی نه این گونه. انشاء الله




موضوع مطلب :


<   1   2   3   
 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب