کاریکلماتوریست دلنوشته های یک خبرنگار جنوبی چهارشنبه 87 شهریور 13 :: 3:3 عصر :: نویسنده : محمد پای بست
با یاد و نام آرام دل ها. حلول ماه مبارک رمضان، ماه عبادت و بندگی را تبریک و تهنیت عرض می کنم و امیدوارم که طاعات و عبادات همه دوستان مورد قبول حق تعالی واقع شود. لازم دیدم تشکر کنم از همه دوستان و عزیزانی که در این مدت نسبت به من لطف داشتند و اگر دیر برای عرض ادب خدمت رسیدم مرا ببخشید. دعاگوی همه شما بودم، طواف و نماز و دیگر سفارشات دوستان را فراموش نکردم و بعد از دعا برای فرج آقا امام زمان(عج) و ...، از خداوند خواستم انشاءالله این سفر نورانی نصیب شما هم شود. هر چند عمر سفر کوتاه بود ولی خاطرات آن باقی می ماند و در همین زمینه سفرنامه ای نوشته ام تا هر وقت خودم را فراموش کردم به آن نگاه کنم و ... . اما دوست ندارم با نوشتن خاطرات طولانی وقت شما را بگیرم و این کار را که این روزها تکراری شده ادامه دهم، هر چند که هر چه از این سفر بگویم کم است. اما همه مطالب را جمع کرده ام که هر کدام را در فرصت مناسب بر اساس موقعیت زمانی خاص خودش بیان می کنم که خسته کننده نشود. التماس دعا بیچاره دلی که خوش به باران دارد!. موضوع مطلب : چهارشنبه 87 شهریور 6 :: 3:24 عصر :: نویسنده : محمد پای بست
بسم الله الرّحمن الرّحیم خداوندا! تو را سپاس که قابلم دانستی و به زیارت خانه ات دعوتم کردی، تا پاسخگوی ندای ابراهیم خلیل باشم. ... آمین، ربّ العالمین موضوع مطلب : پنج شنبه 87 مرداد 17 :: 1:10 صبح :: نویسنده : محمد پای بست
در راه خدا دو کعبه آمد حاصل یک کعبه صورتست و یک کعبه دل تا بتوانی زیارت دلها کن کافزون ز هزار کعبه باشد یک دل بنام آفریدگار مسافران و با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد (ص)، ضمن آرزوی سلامتی و تندرستی برای همه عزیزانی که در این مدت مرا تحمل کرده اند و همچنین عرض تبریک دارم بمناسبت اعیاد مبارک شعبانیه؛ امیدوارم اگر قصوری از اینجانب سر زده به بزرگواری خود بر من ببخشایید. دوستان از اینکه در این مدت این حقیر رو تحمل کردید ممنونم، می دونم دوست خوبی نبودم برادر خوبی هم نبودم ولی سعی خودم رو کردم. امیدوارم اگر خوبی یا بدی از من دیده اید ببخشید و من رو حلال کنید. با اجازه عازم سفر هستم معلوم نیست که برگردم یا نه دعا کنید برام که لیاقتشو داشته باشم. با توجه به اینکه این پست را با عجله نگاشته ام امیدوارم اگر نقصی از حیث نگارشی و ادبی در آن مشاهده کردید که حتما می کنید! ببخشید. القصه؛ نمی دانم چه بگویم و از کجا بگویم. از بیان خاطرات تلخ و دوباره گویی هم بیزارم ولی گویا چاره ای نیست! همانطور که قبلا برایتان نقل کردم بدلایل نامعلوم و غیر منطقی و غیر... چند ماه پیش ممنوع الخروج شدم و از زیارت حرم مطهر امام حسین (ع) باز ماندم، که حتی بعد از گرفتن مجدد و "2روزه" گذرنامه!! بدلیل ناراحتی های پیش آمده قرار نسبتا "سکرت مانده" سفری رو که با دوستان به مقصد لبنان داشتیم لغو کردم و نرفتم. در همین حین توسط یکی از دوستان برای قرعه کشی عمره دانشجویی ثبت نام شدم و برای دومین بار اسمم برای سفر حج در اومد، یکبار این سفر معنوی را تجربه کرده بودم آن هم از نوع دانش آموزی ولی اینبار قرعه دانشجویی از بین آنهمه مشتاق بنام منی افتاد که خودم ثبت نام نکرده بودم! و آن ماجراهای عجیب و باورنکردنی که برایم پیش آمد. خلاصه کار به اینجا رسید که قصد کردم انصراف دهم تا فرصت به فرد دیگری برسد که نیاز دارد ولی شرایط برای این کار هموار نشد و با مخالفت های شدید دوستان و هم دانشگاهی هایم روبرو شدم و در نهایت پس از مشورت با چند بزرگوار متوجه شدم که رفتن من به این سفر چون بنابه قرعه کشی بوده اگر چه ظلم در حق دیگران نیست بلکه به نیابت از عزیزانیست که با آنها عهد بسته ام این راه را تا آخر ادامه دهم. پس بیشتر دوست دارم این سفر را بعنوان یک نائب تجربه کنم. چنانچه بارها و بارها شک کردم و پاسخ گرفتم: اگر رفتی شک نکن، شاید وقت برای شک کردن زیاد باشد. این سفر، سفر یقین است. یقین داشته باش که خداوند تو را برگزیده است به میهمانی اش. یقین کن که "لبیک" اول از جانب حضرت حق "جل وعلا" به سوی تو آمده است. با یقین دعوتش را لبیک گو، تا باز او پاسخت گوید. اگر مطمئن باشی پاسخت را خواهی شنید؛ مطمئن باش. تو زائر سوزی هستی از آتشی که پس از رحلت رسول (ص) بر مدینه باقی مانده است و می ماند تا قیام قائم و شاید تا قیام قیامت. تو زائر اطمینان مکه ای. خداوند سنگی از بهشت در زمین گذاشت تا مونس دلتنگی هایت باشد و اطمینان قلبت. مناسک عمره را حضرت خداوندی، معماری کرده است و قواعد بیت عتیق را ابراهیم (ع) و اسماعیل (ع) بالا برده اند. می روی پشت مقام ابراهیم (ع) یا درحجر اسماعیل (ع). می روی مدینه میان منبر پیامبر (ص) و محراب پیامبر (ص) که باغی است از باغ های بهشت. می روی به زیارت حرم نبوی و بقیع و... . تاریخ اسلام و تاریخ توحید را همه یکجا داری. مسجد ذوقبلتین و قبا و سبعه و خندق و غمامه و... . اینجا رفیع ترین و آسمانی ترین نقطه زمین خاکی است. لاهوتی ترین مکان ناسوت. وقتی این جملات را که با خود مرور می کنم دلم آرام می گیرد و یقین جایگزین شک می شود. عازم سفرم و به حکم شرع ،در این سفر باید وصیت کنم. ولی باید توضیح دهم که این نوشته وصیت من نیست! وصیت من کاغذ پاره ایست که ساعت ها برای نوشتن کلماتی به رنگ سفید روی آن فکر کردم ولی چیزی به ذهنم نرسید و ناگهان شروع کردم برای خودم انشاء نوشتن که سرگرم شوم ولی وقتی برگشتم و مطالب را خواندم دیدم که درست زدم به هدف؛ وصیت من اون نوشته هایی هستند که تو این چند سال در خلوت خودم نوشتم و نزد یک دوست به امانت گذاشته ام؛ وصیت من اون فیلم هایی هستند که شاید هیچکس اونها رو ندیده و بدلایل امنیتی! یا شاید هر دلیل دیگه ای گذاشته بودم برای روز مبادا؛ وصیت من اون عکس های دیده نشده ای هستند که در عین سادگی یک دنیا حرف برای گفتن داره؛ وصیت من... . و خدا را سپاسگذارم که زمان کمی از عمرم را به خواندن و نوشتن و گفتن گذراندم، همیشه فکر می کردم 18 سال گوش می کنم، 2سال حرف می زنم، بعد از اون هم شنونده می شم هم گوینده! که تا اینجای کار پیشبینیم درست از آب در اومده. در طول زندگیم کتاب های زیادی مطالعه کرده ام از هر نوعی که فکرش را بکنی ولی حالا که می بینم هنوز چیزی یاد نگرفته ام چون تعدادشون در مقابل ... ناچیز بوده و اندک. در باب ابعاد معنوی حج هم کتاب اسرار را خوانده ام هم ... ولی پای سخنان شیرین استاد دانشمند هم نشسته ام! و دوست ندارم به مانند کسانی که تصور می کنند در این سفر روحانی گنجینه تقوا و معرفت را یافته اند، پس از بازگشت حتی نماینده اصلح ولایت فقیه را هم به تقوای الهی توصیه کنم!! هر کسی در حوزه فعالیتی خود؛ من که از فلسفه و عرفان چیزی نمی دانم چرا درباره مرتبه زهد دیگران اضهار نظر کنم؟! من خودم را اصلاح کنم هنر کرده ام. در برابر این تند بادی که بر آینده پیش ساخته این دوستان تقوافروشمان می وزد، کلمات که تنها امکاناتی است که اکنون در اختار دارم، چه کاری می توانند کنند؟... تا یادم نرفته بگویم که هیچوقت احساس یأس و نا امیدی در خود راه نداده ام و همیشه سعی کرده ام در برابر همه خوشی ها و ناخوشی ها شکرگزار خداوند باشم و بگویم خدایا راضیم به رضای تو. خوشبختانه در زندگی هیچ کمبودی احساس نکرده ام چون تکیه گاهی محکم داشته ام، چون به والدینم اعتقاد داشتم و آنها هم به من اعتماد داشتند. ولی شاید هر وقت خانواده علی رغم مشغله های کاری پدرم موفق می شد و می خواست دور هم جمع بشه و یک مسافرت کوچک بره من دوستان و کارهای غیر ضروری خودم رو بر خانوادم ارجحیت دادم که الان که فکر می کنم می بینم چرا بیشتر از این نعمت خدادادی استفاده نکردم؟ شاید نتونسته باشم بعنوان فرزند ارشد خانواده دین خودم رو به برادرها و خواهرهام اداء کنم ولی هیچ وقت هم کاری نکردم که باعث سرافکندگی اونها بشم. و خیلی خوشحالم که تو این چند روزی که عمر کردم بهترین دوستای دنیا رو داشتم که هیچوقت منو تنها نگذاشتند. زبانم قاصر از جوابی مناسب است ولی از همتون ممنونم فقط همین. یادم می آید اولین بار که خانه کعبه را دیدم دلم لرزید و سجده کردم، قلبم سنگین شد، ضربانش بالا رفت و گرم شد و گرمایی انگار از دهلیزها در قلبم می رفت که می خواست منفجر شود. و آن آرزوی اول از زیباترین لحظات زندگیم بود و بار دیگر می روم تا همان آرزو را با این تفاوت که نگاه اول من و آرزوی اول من در دیدار با کعبه در نیمه شعبان است، بگویم؛ "الهم عجل لولیک الفرج". رنگ ها از رخساره ها پریده است، و... دلها در سینه میلرزد، و.... صداها در گلوها پیچیده است... چرا که لحظه تشرف نزدیک است، و دعوتها به اجابت رسیده و حضرت حق (جل و علا) مرا به حرم خوانده است. بشتاب، بشتاب، ای از خود گذشته، به سوی خدا بشتاب. اناللهواناالیهراجعون. تلمیح را دوست دارم زیرا تنها می توانم او را فریاد زنم. لبیک، الهم لبیک – پاسخم گوی، خداوندا پاسخم گوی. لبیک لاشریک لک لبیک – پاسخم گوی، (گواهی می دهم) شریکی تو را نیست، پاسخم گوی. ان الحمد و النعمة لک و الملک، لا شریک لک لبیک – بدرستیکه حمد و سپاس و نعمت برای توست و پادشاهی، شریکی تو را نیست، پاسخم گوی. آن زمان را دوست دارم که می گویند: هنگام سعی در رسیده است. گویی هنوز آوای پر غصه هاجر، به گوش میرسد، که "هل بالوادی من انیس". گویی هنوز این هاجر است که هرولهکنان در هرم آفتاب ظهر بیابان مکه، از این سراب به آن سراب در جست و جوی آب است. ای مضطر، خسته مشو، خسته مشو، در باطن این سعی تو چشمه زمزم نهفته است. طواف را دوست دارم چون فرشتگان بال های خود را زیر پای زائرین پهن می کنند، تقصیر را دوست دارم چون انسان را از بند منیت می رهاند. ولی زیباترین و روحانی ترین لحظات حج در بقیع بر انسان می گذرد. سکوتش را دوست دارم به من آرامش می دهد، غربتش را، تربتش را، همه چیزش را دوست دارم. حتی تنفس در فضای عطراگین بقیع را دوست دارم چون حلق و گلویم از ناخالصی ها پاک می شود ولی تا کی؟ ای بقیع، ای گنجینهدار فریاد، تو را دوست دارم. حکایت بقیع، حکایت غربت است، غربت اسلام، و با که باید این راز را باز گفت که اسلام در مدینهالنبی از همهجا غریبتر است؟ من هم مثل جلال به این فکر بودم که فاصله بقیع تا مسجد پیغمبر (ص) دویست متر همنیست. پس چرا...؟ واقعا از این سعودی ها نمىشود سراغ چنین شعورى را گرفت. پیامبر اعظم (ص) می فرمایند: سه چیز است که پرده ها را می شکافد و به درگاه الهی می رسد: 1. صدای قلم دانشمندان 2. صدای پای جهادگران 3. صدای ریسندگی زنان پرهیزکار. و همچنین در جای دیگر می فرمایند: بالاترین جهاد، گفتن سخن حق نزدیک فرمانروای ستمگر است. دلم می خواهد نزدیگ این فرمانرروایان ستمگر آل سعود در کنار بقیع زیارت عاشورا بخوانم و می خوانم چنانچه قبلا هم خوانده ام. دوست ندارم کسی از دست من ناراحت و دلگیر باشد زیرا حادثه خبر نمی کند آنهم در سفر! برای مرگ آماده شده ام و این امری است طبیعی که مدت هاست با آن آشنا شده ام. خوشحالم که از عالم و ما فیها بریده ام. همه چیز را ترک گفته ام. علایق را زیر پا گذاشته ام. قید و بندها را پاره کرده ام. دنیا و ما فیها را سه طلاقه گفته ام و با آغوش باز به استقبال شهادت می روم! ولی ردای زیبای شهادت بر تن من جایی ندارد، این آرزو بر من سرابی بیش نیست. در این سفر رازها نهفته و آیا این همه کافی نیست تا هر زائری، همه تن را چشم و همه جان را هوش کند تا از فرصت فراهم آمده کمال بهره برداری، از سفر به این سرزمین پر رمز و راز، به عمل آورد؟ فرصتی که یکبار نصیب من شد ولی از آن استفاده نکردم. در سفر قبل وقت زیادی را صرف عکاسی و فیلمبرداری کردم کارهایی که دوستشان دارم ولی در این سفر دیگر از آنها خبری نیست می خواهم با خودم و قلمم تنها باشم، ببینم، بیندیشم، بنویسم و استفاده کنم. می خواهم زمانم را مدیریت کنم و اگر برگشتم انسانی دیگر باشم، فردی مفیدتر باشم. از همه دوستان حلالیت می طلبم و التماس دعا دارم ضمن اینکه دعاگو و نائب الزیاره همه عزیزان هستم. خداحافظیهامون رو دوست دارم. وقتی یکیمون بلند و مطمئن میگه، خداحافظ و اون یکی هم بلند و مطمئن جوابش رو میده. اندازهی چند ثانیه سکوت و باز یه خداحافظیه دیگه اما اینبار آروم و نامطمئن. این سکوتِ چند ثانیهیی رو دوست دارم. انگار که توی اون سکوتِ بین دو خداحافظی- مطمئن و نامطمئن- حرفای گفته نشدهیی هست که پر از، بمون، پر از دلتنگی، پر از حرفایی که نمیگیم به هم یا قبلش گفتیم اما توی این سکوت قابل لمستر میشن... می شینم و فکر میکنم که چه خوبه که هنوزم خداحافظیهامون رو دوست دارم و شما رو که لابهلای سکوتم پررنگید... . یا علی روزی به دنیا آمدم... دریغ از اینکه روزی از دنیا خواهم رفت... برای لحظاتم خندیدم... و برای مرگ آرزوهایم گریه کردم... عشق کردم، زیستم، بزرگ شدم، و آخر مردم... زندگی همین است... فاصله ی بین تولد و مرگ... موضوع مطلب : پنج شنبه 87 مرداد 10 :: 2:30 صبح :: نویسنده : محمد پای بست
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ دلم می خواهد بدانم آن شب که با صدای جبرئیل، خلوت غار حرا شکسته شد، در دل مهربانت چه می گذشت که لرزه بر اندامت افتاد؟ می گویند کوه نور به پیکر انسانی می ماند که برای رسیدن به غار حراء باید از شانه هایش بالا رفت و تو قدم بر این شانه گذاشته ای و خدایت را صدا کرده ای. خوش به حال تخته سنگ هایی که در شب های تار صدای گامهایت را شنیده اند. خوش به حال حراء که محرم راز و نیاز شبانه ات بوده است. این خاک قدم به قدم بوی تو را می دهد ای عزیز ترین. (جام جم) فرا رسیدن مبعث سرور کائنات، ظهور پاکی و صداقت، تبلور حقیقت، نشانه هدایت، تجلی بندگی و رحمت عالمیان، محمد مصطفی (ص) مبارک باد. امسال شاهد دو اتفاق ورزشی در کشور بودیم که هم خوشحال کننده بود هم ناراحت کننده. اولین خبر اینکه جهان پهلوان علیرضا حیدری مرد شش مداله کشتی آزاد کشورمان در میان ناباوری همگان با دنیای قهرمانی خداحافظی کرد؛ خوشحالم از این بابت که با تواضع و فروتنی میدان را برای جوانان باز کرد و ناراحتم که دیگر حیدری را در دایره طلائی کشتی نمی بینم. دومین خبر هم اینکه جهان پهلوان حسین رضازاده قویترین مرد ایران و جهان، ضمن انصراف از حضور در بازیهای المپیک پکن، از دنیای قهرمانی وزنهبرداری خداحافظی کرد؛ خوشحالم از این بابت که سلامتی خود را به قهرمانی ترجیح داد و ناراحتم که دیگر رضازاده "سمبل ورزشی فریاد یا ابالفضل (ع)" را زیر پولاد سخت نمی بینم. اکنون جا دارد که در این عید بزرگ با آرزوی سلامتی و تندرستی برای این دو پهلوان نامی کشورمان با تمام وجود برای آنان زمزمه کنیم: جهان پهلوانا صفای تو باد / دل مهروزان سرای تو باد... "لازم به توضیح دیدم خدمت دوستان عرض کنم بر اساس شواهد موجود در ماه های اخیر دشتستان بزرگ به یکی از نا امن ترین نقاط ایران اسلامی تبدیل شده بود که طبق شنیده ها در این چند روزی که من در برازجان حضور داشتم بدلایل کاملا محرمانه و مرتبط با اینجانب وضعیت امنیت بهبود یافته و آمار قتل و کشت و کشتار و ... به شکل چشمگیری کاهش یافته؛ آخرین اخبار حاکی از این است که مردم پس از مدت ها از خانه هایشان بیرون آمده اند و زندگی آنها به روال عادی خود بازگشته است. من بیشتر از این جهت خوشحالم که بعضی از دوستان من را بعنوان متهم اصلی سوراخ شدن لایه اوزون معرفی کرده بودند ولی امروز به اعتراف خودشان نا امن ترین نقطه کشور بدستان توانمند اینجانب به مدینه فاضله ای که همه در خواب می دیدند تبدیل شده است. این پیروزی بزرگ را به همه مردم فهیم دشتستان تبریک عرض می کنم و از همه مسئولانی که در این زمینه مرا یاری کردند صمیمانه تشکر و قدردانی می کنم!.(شوخی)" ما تصویر خوب را بر دیوار سکوت می کشیم زیرا فقط دیوار سکوت است که خراب نشدنی و پایدار است موضوع مطلب : یکشنبه 87 تیر 30 :: 4:46 عصر :: نویسنده : محمد پای بست
رجب، شعبان و رمضان ماه های جلوه، جاذبه و جایزه هستند. و جا دارد میلاد پربرکت مظلومترین مرد مقتدر دنیا و اسوه عدل و تقوا امام علی (ع) و همچنین سالروز تولد ناخدای باخدای سفینه انقلاب که براستی پیر جوان دیروز بود و حالا دیگر پیر جوانان امروز است یعنی مقام معظم رهبری را خدمت همه شیفتگان ولایت تبریک و تهنیت عرض کنم. مدتی که نبودم جناب آقای شفقت بعنوان استاندار جدید استان بوشهر و همچنین آقای افراشته بعنوان مسئول سازمان اداری مالی مجلس شورای اسلامی معرفی گردیدند که برای هر دو عزیز در مسئولیت جدیدشان آرزوی توفیق و سربلندی دارم. اگر دیر برای عرض ادب خدمت رسیدم بخاطر گرفتاری چند روزه در بیمارستان (قصابخانه) 17 شهریور برازجان و همچنین سفرهای دائمی است که این روزها به اوج خود رسیده بودند و ضمن آرزوی سلامتی برای همه دوستان سخن را کوتاه می کنم. برای شهر بی باران دل ها، تو یعنی لحظه ای باران گرفتن. موضوع مطلب : دوشنبه 87 تیر 10 :: 12:43 عصر :: نویسنده : محمد پای بست
سیاست ایده آل ما سیاست علویست سیـــــاستی کـــه نه بر تـــن ها کــه بـــــر دل هــــا حکم میــــــراند در این سیاست تقــــوا و عدالت حرف اول را میزند. سلام. تیرماه یادآور شهادت مظلومانه دکتر بهشتی و 72 تن از یاران امام (ره) با انفجار بمب به دست مخالفین است. قبلا روز زن را تبریک گفتم ولی یک مناسبت دیگر از قلم افتاده بود. تبریک عرض می کنم تولد امام خمینی (ره) بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی ایران را به همه شیفتگان پیر جماران. پیشنهاد می کنم اگر مستند سیره عملی امام روح الله (ره) را از تلویزیون ندیده اید حتما لوح فشرده آن را تهیه کنید زیرا خلاصه ای از واقعیت ها و ناگفته هائی است که حداقل ما نسل سومی ها کمتر از آن شنیده ایم و کمتر لمسش کرده ایم!. به راستی چگونه می توان کسی را که در فراسوی پندارهاست شناخت و چنان که شاید شناساند و از او سخن گفت؛ آن هم با واژه هایی که از فرط کاربرد کارآیی خویش را از دست داده اند. امام با رهبری مدبرانه خود موجبات ترس 30ساله استکبار جهانی از ایران اسلامی را فراهم نمودند و همانطور که می بینید همه ساله بویژه در این ایام استکبار همه توان تبلیغاتی خود را بر علیه کشور عزیزمان بسیج می کند ولی هرگز نتوانسته و نخواهد توانست رخنه ای در انقلاب ایجاد نماید. قابل توجه گرگ های معاصر که باید بدانند و البته می دانند که در میان تبلیغات دروغین کشورهای غربی، و اوج ابتذال و فساد جوانان آن ها و بحثهای برتری انسان بر ایدئولوژی، ناگهان فهمیده ها به میدان میآیند و با شهادت خود، کمر تئوریسین ها و رایزین های نظامی دنیا را میشکنند. آن ها بر خود میلرزند و با خود نجوا میکنند که ما با چه نسلی درگیر هستیم؟ در هفته ای که گذشت پس از اتمام امتحانات، مجددا سفری به اهواز داشتم و در همایشی که درباره مبارزه با مواد مخدر انجام پذیرفت شرکت کردم. در این جلسه آماری توسط یکی از مسئولین محترم بیان شد که بیانگر تقدیر ویژه سازمان ملل از ایران بخاطر مبارزه با مواد مخدر و اعلام دستیابی ایران به رتبه اول مهار کننده این بلای خانمان سوز بود و البته اخبار خوشحال کننده دیگری که این روزها می شنویم. در پست قبلی از روی دلسوزی انتقاداتی از دولت آقای احمدی نژاد در بعضی از زمینه ها (تورم، آب، برق، سوخت و...) کردم و معتقدم که همیشه گوشزد کردن نکاتی هر چند ریز برای تلاش در رفع مشکلات و بهتر شدن وضعیت کنونی البته با انتقاد سازنده و نه از نوع مخرب، بهتر از آن است که دشمنان نقاط ضعف کوچک ما را چماقی کرده بر سرمان بکوبند. و البته اقدام جناب رئیس جمهور در مورد اعلام برنامه ای برای ایجاد تحول اقتصادی در آینده ای نزدیک که امیدوارم به یاری پروردگار تحقق یابد، می تواند بسیاری از محاسبات دشمنان قسم خورده انقلاب را نقش بر آب کند. برادران عزیز، مسئولین محترم، پیشگیری امروز را به علاج فردا موکول نکنید این انقلاب به راحتی بدست نیامده. آنان که رفتند کاری حسینی کردند و آنانکه ماندند اگر می خواهند یزیدی نباشند باید کاری زینبی کنند. انتظار اعلام دانه درشت های مفاسد اقتصادی از سوی مسئولین قضائی کشور که بخشی از آن محقق شده است، خواسته نابجایی نیست. قاطعیت و جسارت در گفتار و کردار و تداوم در مبارزه و روشنگری مردم، انتظارات بجایی است که همه از مسئولین دارند چون به راحتی میتوان با مردم بود و نبود!. براستی که هیچ وقت برای شروع دیر نیست، پس با تداوم در روند رو به رشد موجود اجازه ندهیم که اقدامات عدالتخوابانه جایگزین اقدامات عدالتخواهانه شود. اجازه ندهید هجمه هایی که به شما می شود باعث کوتاهی در خدمتتان شود این روزها وضع آقایان معلوم الحال، بهتر از شما که نیست بدتر هم هست. از روی ناچاری دائما آگهی می دهند: "به تعدادی تجمع کننده معترض جهت تکمیل پازل دموکراسی نیازمندیم". "اصلاحطلب محافظهکار نیازمندیم. دفتر تحکیم موقعیت" و... . و اما هوای تازه با مجلس امید. طی روزهای گذشته شاهد اقدام شایسته مجلس شورای اسلامی در دیدار با سفیر انگلیس و اتمام حجت نمایندگان ملت با نماینده دولت انگلیس بودیم. با توجه به اینکه دکتر لاریجانی فردی تکلیف محور است، باید انتظار هماهنگی بیشتر بین قوای سه گانه و دستگاه های اجرائی کشور را در آینده ای نزدیک داشته باشیم. همانطور که مطلع هستید در مسابقات یورو 2008 اسپانیا با شایستگی کامل کاپ قهرمانی را از آن خود کرد ولی من بیشتر علاقه داشتم روسیه یا ترکیه به این عنوان دست پیدا کنند. تا روز پدر، بدرود. به مشتاقان آن شمشیر شعله ور در باد بگو تا انتظار اینست اسبی زین نخواهد شد!... موضوع مطلب : پنج شنبه 87 خرداد 30 :: 11:36 عصر :: نویسنده : محمد پای بست
روزگار عجیبی است، ترور و وحشت بر همه جا حکومت می کند. به زور سرنیزه و گلوله انسان ها را تسلیم اوامر و افکار خود می کنند و مردم نیز، بوقلمون صفت در مقابل زور سجده می کنند... اما من، من دردمند، منی که مرگ برایم شیرین و جذابست، منی که همیشه به مرگ لبخند زده ام و همیشه به استقبالش شتافته ام، منی که در این دنیا امید و آرزویی ندارم و با مرگ چیزی از دست نمی دهم... من در مقابل این دون صفتان احساس قدرت و آرامش می کنم و اینان، چه دشمنان و چه دوستان تعجب می کنند که چطور ممکن است من این طور جسورانه در مقابل طوفان حوادث قد علم کنم و امواج سهمگین مرگ را بر جان بپذیرم و این چنین آرام و مطمئن لبخند بزنم؟ (شهید دکتر مصطفی چمران) نه، من هرگز نمی نالم. قرن ها نالیدن بس است. می خواهم فریاد کنم. اگر نتوانستم، سکوت می کنم. خاموش مردن، بهتر از نالیدن است. نالیدن، فرزندان ماکیاولی پیر را مغرور می کند. (دکتر علی شریعتی) در ابتدا 29 خرداد مصادف با درگذشت دکتر علی شریعتی و 31 خرداد سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران را به همه شما دوستان تسلیت عرض می کنم. این روزها بیشتر در حال سفر و رفت و آمد بوده ام چون 1بار به اهواز، 2بار به ایذه و 4بار به شیراز سفر کرده ام و برای خودم یک پا مارکوپولو شده ام. جالب است بدانید در دو همایش مشابه در شیراز و اهواز شرکت کردم که برخلاف تصوراتم امکانات و حتی برنامه ریزی خوزستانی ها 100برابر بهتر از فارسی ها بود! البته بدلیل کمبود فرصت از حواشی شیرین این برنامه ها نمی نویسم. از خبرهای خوبی که در این چند مدت بسیار خوشحالم کردند یکی انتخاب دکتر لاریجانی به ریاست مجلس با قاطعیت کامل و بدون حتی 1 رأی مخالف و دیگری صعود تیم ملی فوتبال کشورمان به مرحله بعد مقدماتی جام جهانی بود. یک انتقاد هم از صدا و سیما و کلیه مستندسازان عزیز کشورمان دارم و آن اینست که به قول یکی از دوستان، مستندسازان ایرانی راه افتاده اند در عراق و بدنبال این می گردند که کجا سوخت نیست، برق نیست، آب نیست، ... نیست تا یک سوژه پیدا کنند. ولی توصیه می کنم همه این خبرنگاران عزیز به کشور پهناور خودمان برگردند و ببینند که وضع خود ما هم خیلی رو به راه نیست. الان تو برازجان ما نه آب است و نه برق، وقتی از مسئولین می پرسی می گویند امسال خشکسالی داریم و باید صرفه جویی (جیره بندی) کنیم. می خواهم بپرسم مگر ما اولین بار است که گریبانگیر مشکلاتی از قبیل سیل و زلزله و خشکسالی و ... می شویم؟ پس چرا هیچ وقت نمی توانیم گلیم خودمان را از آب بیرون بکشیم؟ چرا برای آینده خود برنامه ای نداریم؟ چرا پیشگیری نمی کنیم؟ مطمئن باشید که این خشکسالی اولین و آخرین باری نیست که یقه این مردم را می گیرد، پس چرا به فکر علاج نمی افتیم؟ چون از گذشته هر کسی آمده بفکر زمان حال بوده و نمی خواسته بعد از خودش علف سبز شود چه برسد به اینکه برنامه ای برای آینده داشته باشد! دولت در این سال ها گام های موثری برداشته است ولی چرا پیش بینی مشکلاتی مثل خشکسالی و تورم و ... را به هر دلیلی نکرده است؟ هنوز هم دیر نشده حداقل نگذاریم مردم در آینده هم دچار چنین سختی هایی شوند هر چند که خشکسالی یک پدیده طبیعی و تورم بقول شما زائیده ایجاد ترس و وحشت بین مردم بوسیله مافیای قدرت است ولی باز هم ما می توانیم کارهائی انجام دهیم که از شدت این سختی ها بکاهیم. امروزه با توجه به فرصت های شغلی زیادی که دولت ایجاد کرده است باز می بینیم بسیاری دم از بیکاری و بی پولی می زنند، بسیاری صاحب خانه شدن را حتی در خواب هم نمی بینند. اصلا به نظر من کسانی که می گویند سهمیه بندی های بنزین مناسب است یا دروغ می گویند یا ماهی یکبار هم سوار ماشینشان نمی شوند ولی خود من طی دو ماه ذخیره دو دوره از سهمیه بندی که در کارتم بود، تمام شد و دست به دامان بنزین آزاد شده ام. اگر وضعیت همین باشد که در ظاهر می بینیم باید منتظر بدتر از این ها باشیم. برای انسان های بزرگ بن بست وجود ندارد، زیرا آن ها بر این باورند که یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت. و بر این اساس، به نظر من دولت می تواند و این توانایی را دارد که با اندکی کار کارشناسی بیشتر بسیاری از مشکلات پیش روی مردم را حل کند و پایان خوشی داشته باشد وگرنه... افتخار کنید، فناوری هسته ای ایران در کنار دیگر افتخارات این مملکت: 8000 دکتر بیکار ... 7میلیون جوان بیکار ... از هر 10 ازدواج 6 طلاق ... 6میلیون معتاد ... ابتلا 68% به افسردگی ... مصرف سالانه 500 میلیارد تومان دخانیات ... رسیدن سن فحشا به 14 سالگی ... فروش سالانه 13 هزار کلیه ... 42% زیر خط فقر ... مبارک باد!!. در پایان جا دارد پیشاپیش ولادت حضرت زهرا (س) و روز زن را بر همه مادران مهربان تبریک عرض کنم. سعی می کنم با مطلبی به مناسبت روز مادر بروز شوم ولی در صورت آپ نشدن تبریک مرا پذیرا باشید. والسلام موضوع مطلب : چهارشنبه 87 خرداد 1 :: 8:0 صبح :: نویسنده : محمد پای بست
زهرای مرضیه (سلام الله علیها) زهره ای است درخشنده و پرتلالو در آسمان کمال، معرفت، درایت و حقیقت و جلوه ای است از باروری اندیشه والای انسانی در مقام الوهیت، و فرزند خلفش خمینی کبیر نیز سطری است نگاشته شده از کتاب وجود مبارکش. از این روست که می توان گفت بحق یکی از راه های شناخت فاطمه زهرا (س) در عصر ما، تعمق و تفحص در ابعاد مختلف وجودی امام راحل (ره) می باشد، چون امام کسی است که قطره ای از جام والای معرفت زهرا (س) را نوشیده و جلوه ای از وجود حضرتش بر او تابیده و شمه ای از ملکات آن وجود ملکوتی بر لباس هستی اش نشسته است. و همینجاست که پیر و جوان این مرز و بوم در دفاع از کیان خود، به فرمان رهبر خود لبیک گفته و با شعار یا زهرا (س) به نبرد حق علیه باطل می شتابند در حالی که بر لباس های خاکی شان حک شده (می روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم). در ایام شهادت سوزناک زهرای اطهر (س) آموزگار تعالی و تکامل انسان ها بالاخص زنان مسلمان، و در ایام رحلت ملکوتی بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) و در روزهایی که به فتح خرمشهر عزیزمان توسط رزمندگان اسلام تعلق دارد و همچنین در روزهایی که یادآور قیام خونین 15 خرداد است، قرار گرفته ایم. در عصری که نیازمند قاعده مند ساختن نوع و میزان مشارکت زنان مسلمان در عرصه های سیاسی و اجتماعی هستیم بهره گیری از زندگی فاطمه زهرا (س) و نقش آن بزرگوار در تکوین تاریخ و بازخوانی اندیشه های امام بزرگوارمان دریچه ای است به سوی تاریکخانه شبهات عارضه بر جواز مشارکت سیاسی اجتماعی زنان و کشف نسبت میان نیاز امروز وقفه امروز؛ چرا که پایبنده به وقفه دینی، طریقت و شریعتی است برای دستیابی به هدف حقیقی خلقت آدمی یعنی کمال انسان. خواندن شعر زیبای موشک انداز با عنوان (دوم خرداد بود... سوم خرداد بود...) نیز خالی از لطف نیست. در پایان شهادت حضرت زهرا (س) را به همه دلسوختگان اهل بیت عصمت و طهارت تسلیت عرض می نمایم. موضوع مطلب : سه شنبه 87 اردیبهشت 31 :: 2:55 عصر :: نویسنده : محمد پای بست
پرسپولیس قهرمان میشه خدا می دونه که حقشه ... سلام. با عرض تبریک بمناسبت میلاد با سعادت حضرت زینب (س)، قهرمانی پرطرفدارترین تیم ایرانی در رقابتهای لیگ برتر باعث شادی و سرور بسیاری از فوتبال دوستان شد. بدون شک این رؤیایی ترین قهرمانی سرخپوشان بود. بله پرسپولیس امروز ثابت کرد بزرگترین تیم آسیاست. این پیروزی بزرگ را به همه دوستداران پرسپولیس تبریک می گویم و به کوری چشم بدخواهان برای این تیم بزرگ در میدان های آسیایی و حتی جهانی آرزوی موفقیت می کنم. از جمله اتفاقات دیگر ورزشی کشور می شود به انتخاب حمید سوریان بعنوان قهرمان قهرمانان سال 86 اشاره کرد ولی خیلی برایم عجیب بود که چگونه علی دایی که یکی از بازیکنان مورد علاقه من نیز بوده بعنوان بهترین مربی سال برگزیده شده و حتی چگونه جناب ساکت که در برنامه نود با کمال بی شرمی و ... به همه تماشاگران پرسپولیس و حتی همه جامعه داوری کشور توهین می کنند به عنوان مدیر نمونه ورزشی کشور انتخاب می شوند!؟! یعنی این ها لابی نبودند و 7 دقیقه وقت اضافه بازی پرسپولیس سپاهان که بحق گرفته شد لابی بود؟ ورزش این مملکت کی می خواهد راه را از بیراهه پیدا کند؟ در گزارشی که بعد از بازی از بازیکنان سپاهان تهیه شده بود یکی از نفرات تیم هر چه لایق خودش بود به تیم پیروزی و تماشاگران بیشمارش نسبت داد که اگر من هم بخواهم مثل ایشان از روی احساسات حرف بزنم باید بگویم این آقا بی شعورترین ورزشکار این کشور هستند! ولی نباید عجولانه تصمیم گرفت. به هر حال پرسپولیس به آن چیزی که حقش بود رسید، با اینکه روم تو ایتالیا قهرمان نشد ولی پرسپولیس جای خالیش رو پر می کنه. همین. راستی امسال هم مانند سالهای گذشته به نمایشگاه بین المللی کتاب تهران رفتم و بسیار خوشحالم که در کشور ما هر ساله چنین مجموعه عظیمی کنار هم جمع می شوند و به تبادل فرهنگ مشغولند! و الحق نسبت به سنوات گذشته پیشرفت های چشمگیری مشاهده می شد ولی من از ته دل و با تمام وجودم می گویم که برای همه مسئولین و متولیان فرهنگی کشور عزیزم ایران متأسفم که مصلا را هم به خانه فساد تبدیل کردند و ... . در پایان جا دارد اعلام کنم که سومین هفته نامه شهرستان دشتستان بزرگ با نام آوای توج وارد عرصه مطبوعات شد و امیدوارم که گردانندگان محترم این نشریه در کارشان موفق باشند و همچنین ایشان بیشتر و بهتر از دو هفته نامه دیگر به وظایف خود عمل کنند. در خبری به نقل از خلیج فارس هم گفته بودند که سایت یاس نیوز فیلتر اندر فیلتر شد! در این باره قبلا نظر داده ام فقط این را می گویم که ترفند یاس نیوز1 هم جواب نداد اگر تا یاس نیوز1000 هم بروند سرنوشتشان همین است چون دوستان عزیز ما، فیلتر خدایی هستند.!. والسلام موضوع مطلب : پنج شنبه 87 اردیبهشت 12 :: 2:10 صبح :: نویسنده : محمد پای بست
بسمه تبارک و تعالی ببین که دستان سرد روزگار دائم چه هراسناک از آستین قضا چون توفان خزان، گاه بیرون می جهد و شاخه ای را به زیر می افکند، گلی را پرپر می کند و شمعی را خاموش. و عزیزی را از خانواده جدا و اندوهی سخت بر آسمان هستی مان سایه می افکند. و چگونه بر کاممان ریخت شوکران غم هجران عزیزترین یادگار زندگیمان. چگونه ناگهانی و بی صدا به خدای خویش پیوست. دریغ بر ما که چه غمبار و محزونیم هیچ خونابه ای تسکین نخواهد کرد یاد او را در میان جمع خانواده. چه می توان کرد که این سرشت زندگی است و ما هم تلخی این فقدان را به تداعی آن کلام بزرگ "انالله و انا الیه راجعون" و آرام سر کشیده ایم. با زبانی عاجز و ناتوان از همدلی و ایثارگری همه بزرگانی که در این ایام در کنار ما و تسکین بخش قلب داغدارمان بودند تشکر و قدردانی می کنم. یا علی موضوع مطلب : |
||
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب
|
||